فلسفه…
کت بالوی متفکر September 20th, 2003گاهی اوقات همه چیز اونطور که آدم می خواد نیست. گاهی اوقات اتفاقاتی می افته که آدم خیلی دلش نمی خواد. به هر صورت زندگی طبق میل ما نمی گرده. دنیا هم طبق میل ما نمی گرده.
اگر دنیای دیگری باشه که تا ابدیت طول بکشه نمی دونم ماهیتش و شکلش به چه صورت خواهد بود. اما مسلما اگر مثل این دنیا باشه تا ابدیت درش بودن کار راحتی نیست.
اگر هم دنیای دیگری نباشه و زندگی سر تا تهش همین باشه که می بینیم, خیلی دل آدم می سوزه. به دلیل پوچی و ماهیت هیچ دنیا و زندگی. حتی اگر آدم به اندازه من احساس خوشبختی بکنه, حتی اگر کسی به اندازه من شبها سرراحت به بستر بگذاره, باز هم یه چیز بی هدف بسیار آزاردهنده است.
به همین دلیله که من بدون دلایل منطقی ترجیح می دم بپذیرم که دنیای دیگر و زندگی (یا مردگی!!!) با ماهیت دیگری هم هست که بعد از مرگ آغاز می شه و بی نهایت است و زیبااست و پیوستن به یک کل نامتناهی است و روحانی است و بی پرده می توان همه چیز رو احساس و ادراک کرد.
بسیاری از جاها برای استدلال هام در اثبات موجودی به نام “خداوند” به تناقض می رسم. برهان علیت و برهان نظم مسخره ترین برهان ها برای اثبات خداوند هستند چون خود ناقض خودشون هستند. تازه تعریفی که از خداوند مرسوم هست و صفاتی که بهش اختصاص داده می شه و تصوری که ازش در ذهن مومنین (مصطلح) وجود داره همیشه من رو به فکر می اندازه که خود این آدم ها از خدای خودشون بهتر هستند. این جمله ای بود که جین وبستر در کتاب “بابالنگ دراز” از قول جودی می نویسه.
اما به هر حال به دلیل احساس خوبی که پیدا می کنم و به دلیل تجربیاتی که در زندگی داشته ام ترجیح می دم که بپذیرم خداوندی وجود دارد. بی نهایت, با علم مطلق و توانایی مطلق و عشق مطلق. جدا از مانیست و ما همه قسمتی از او رو در خود داریم.ظرف هایی هستیم برای عینیت بخشیدن به صفاتی که او داره. به هر اندازه دانایی و توانایی و عشق رو در خودمون تقویت کنیم به همون اندازه خداوند شده ایم.
و نهایت یعنی مرگ در حقیقت پیوستن به این ذات است , و هر چه که از این ذات بیشتر در خود پرورانده باشیم از دوران مرگ که در حقیقت موجودیت روحانی است لذت بیشتری خواهیم برد. و فکر می کنم کسی که قسمتی از روح خود را -فرض کنید همان قسمت مربوط به عشق ورزی و دانایی و توانایی باشد- از بین برده باشد در زندگی (یا مردگی) بعدی بدون آن قسمت موجودیت خود را آغاز خواهد کرد که بنابراین موجودیت ناقص ودردناکی خواهد داشت. درست مانند کسی که در زندگی جسمانی ایرادی داشته باشد. که البته و صد البته ایراد روانی بسیار دردناک تر است.
و به همین دلیل به نظر من خداوند عذابی برای کسی مقدر نمی کند, که خود شخص با صدمه زدن به روح خود, زندگی (یامردگی) آتی خود را تباه می کند. و ذات بی نهایت و عشق مطلق از عذاب دادن و شکنجه دادن به دور است.
به هر شکل مرگ هر چه که باشد, هر یک از این دوفرضیه که باشد,واقعیت است و دردناک برای زندگان. اما برای خود شخصی که زندگی را بدرود می گوید مسلما دردناک و سخت نخواهد بود. مسلما از زندگی بسیار ساده تر خواهد بود.
.
.
ببخشید که حرف های نامربوط زدم. خدا رو شکر همه سالم و سرحال هستند. اینها یه سری چرکنویس ذهنی بود که اینجا رسوب کرد. ممکنه بعدا هم همین طور رسوبات ادامه پیدا کنه. اگه دیدین اون بالا عنوان مطلب یه چیزی مثل فلسفه یا زندگی یا از این سری بی معنی هاست بدونین که از این حرفهاست و به میل خودتون بخونین یا نخونین.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
September 20th, 2003 at 11:06 pm
نميدونم نمايشنامه هاملت شکسپير رو خوندی
يا نه اما مطمئن هستم که جمله معروف «بودن يا نبودن مسئله اين است» رو که شروع يک منولوگ که
هاملت درباره مرگ و زندگی داره شنيدی. پيشنهاد ميکنم اين بخش از نمايشنامه رو بخونی چون
خيلی آرامش بخش هست. مهم اين نيست که کجا ميريم. مهم اينه که چطور ميريم. (تو پرانتز : کافی م
يخوام!)
September 20th, 2003 at 11:27 pm
قشنگی زندگی اينه که آدم گاهی اوقات اينجو
ری ميشه. نگران نباش. يک داستان برات ميگم من رو خيلی سرحال ميکنه وقتی به اين فکرا میا
فتم! ميگن يک عالمی بوده که خيلی با تقوا و با خدا بوده. به مقامات عالی رسيده بوده. يک روز
خيلی به خودش مغرور بوده که يک ندايی از غيب مياد که فلانی ميخوای واقعيت وجودت رو به مردم
نمايان کنم تا مردم سنگسارت کنند؟ اون هم يک فکری ميکنه و ميگه خدايا ميخوای من به مردم بگ
م تو چقدر مهربون و بخشندهای که ديگه هيچکی عبادتت نکنه؟!! خدا جواب ميده نه من نه تو!
ن
تيجه اخلاقی اينکه: اول هيچ کس از دل ديگران با خبر نيست و مهم نيست بيرون آدم چطوری هست در
ون آدم هميشه يک رازه که فقط برای خدا نمايان هست (يکی از اسمای خدا ستار العيوب يعنی پوشا
September 21st, 2003 at 1:01 am
اسرار ازل را نه تو داني و نه من
اين
حل معما نه تو خواني و نه من
هست در پس پرده گفتگوي من و تو
چون پرده بر افتد نه تو ماني و
نه من….
از قسمت اول سريال فلسفه خوشم اومد ، شما هم كه مثل من گاهي گره ميفته تو كله تو
September 21st, 2003 at 4:11 am
Vayyyyyyy… Inja cheghadr Ghashang shode…. Fekr
konam 2 Mahi bashe inja nayoomade boodam… Delam baratoon tang shode bood… Rastesho bekhayn matnetoono nakhoondam va nemidoonam ke chi bayad begam.. Sa’y
mikonam dobare biyam … felan bye
September 21st, 2003 at 6:10 am
ye komak kon inja ro
bekhon nazareto bego bem
September 21st, 2003 at 8:43 am
کت بالو جان، من به وجود خدا يا خدايانی يا
يک نيرويی اون بالا بالاها اعتقاد دارم. در مورد بهشت و دوزخ به اون دنيا اعتقاد ندارم ولی
فکر ميکنم يه چيزی مثل بهشت و دوزخ همينجاست به اين ترتيب که اگه آدم خوب باشه تو زندگی بهش
خوش ميگذره و براش ميشه همون تعريفی که از بهشت ميکنن. اگرم آدم بدی باشه بهش بدجوری بد مي
September 21st, 2003 at 10:44 am
سلام. اين
كه خدا هست يا نه بايد خيلي زود براي آدم حل بشه تا با توجه به همين ديد ايدوئولوژيش رو ان
تخاب كنه و حداقل از سردرگمي دربياد. بهتر هم اينه كه آدم خودش نتيجه بگيره.
September 21st, 2003 at 2:39 pm
کتبالوجان!
در مور
د مطلبی که نوشتی باهات چون و چرا نمیکنم! هماونقدر که احتمال داره تو منو خداباور کنی
احتمالش هست که من تو را آتهيست کنم! پس بیخيال با خدا يا بیخدا ما با همدوستيم وبه ه
يچکس مربوط نيست!
حق مثل هميشه با گلآقا بود من نشونی قديمی را وارد کرده بودم! در
ستاش کردم.در مورد کامنتی هم که لطف کرده بودی گذاشتی يه چيزی تو همون نظرخواهی الان م
ینويسم! راستی اون ماجرا کاملا واقعی بود من البته نمیدونم چرا فکر کردی هاجر خواهرم!
من که نوشته بودم اميدوارم خواهرم نخونه! از شانس بد خوند! وکلی همبهم غر زد عکس هاجر را آو
رد نشونم داد گفت انصافا اين از من خوشگل تره!
September 21st, 2003 at 4:14 pm
به دریا بن
November 14th, 2003 at 8:54 am
سلام عزيز.من در
زمينه فلسفه به كمك فوري نيازمندم.مي شه كمكم كني؟………
March 12th, 2004 at 11:19 pm
سلام من به نظرات شما
خیلی فکر کردم واقعا چیزی بود
لذت بخش و امید وار کننده..
چی خوب بود اگر اون می دانست که
ما چقدر به او علاقه مندیم و چی چیز های نیست که در باره او نمی گویم.. چی افکاری نیست که با
هم قاتی نمی شوند..
آه کاش اینو می دانست..
و کاری می کرد که از این همه عقاید در برهم و گ