کت بالو تصمیم می گیرد حالش خوب شود
ماجراهای کت بالو و خودش October 16th, 2003این مدته یه موضوع جدید توی خودم کشف کرده ام که خیلی ناراحتم کرده. هر بار میرم توی یه حالت افسردگی شدید و شروع می کنم شعر گفتن, بعد که اینقدر افسرده می شم که دیگه نمی تونم خودم رو تحمل کنم یهو تصمیم می گیرم که بسه و باید برگردم سر همون حالت اول شاد و شنگم.
این شعر آخریه کلی گل اقامون رو ناراحت کرد. می خواست از توی وبلاگم برش داره. نگذاشتم.
بزرگترین مشکل اینه که توقع داشته باشی برای خوشایندت همه دنیا عوض بشه. خوب اون هم که نمی شه. دنیا و آدم هاش همین هستن که هستن. حالا تو می خوای به خاطرشون افسرده باش یا می خوای به خاطرشون شاد باش.
من یکی شاد بودن رو ترجیح می دم. فکر می کنم اگه آدم نمی تونه خیلی شاد باشه حداقل به بیشترین حدی که می تونه باید شاد باشه. و آدم باید عاقل باشه. یعنی من بین بی عقلی و عاقلی, عاقلی رو انتخاب می کنم. شیرین تره. خیلی شیرین تره.
حالا کت بالو افسرده هه رو یه کتک مفصل می زنیم و از دلمون می اندازیم بیرون. لطفا تصاویر قبلی رو پاک کنین و یه دختر فسقلی رقاص باهوش سبکسر و خندون با موهای دم موشی روی مانیتورتون نقاشی کنین و بالاش بنویسین کت بالو.
October 16th, 2003 at 9:31 am
سبك نوشتنت خيلي عوض شده. مخصوصا شعر قب
لي ، به نظر من يكي از زيباترين نوشته هات بود. هميشه شاد باشي چون افسردگي و بداخلاقي اصلا
به شما نمياد . همون صورتك شادو خندان خيلي بيشتر برازندتونه. :-). اگه همينچور افسرده باشي
مچبور ميشم ببرمت قبرستون هوايي تازه كني 🙂
October 16th, 2003 at 9:35 am
اين خانم افسرده رو با جاني واكر جور
كني خيلي شاد ميشه
October 16th, 2003 at 9:38 am
اين حالتها کم و بيش برای ه
مه پيش می ياد. مهم اين هست که محکم واستی و بگي امروز يک روز ديگه است پس بذار يکجور ديگه ش
روعش کنم. احساس شکست قبول شکست هست ولی هميشه ميشه همه چيز را دوباره شروع کرد. يادت باشه:
هيچوقت دير نيست.
October 16th, 2003 at 9:42 am
از بس كه ببستم و شكستم توبه
فرياد كند
همي ز دستم توبه!
ديروز به توبهاي شكستم ساغر
امروز به ساغري شكستم توبه!
اما درب
October 16th, 2003 at 10:09 am
komakam nakardi yavash
yavash mohlatesh tamom shod bas beram alan dige
October 16th, 2003 at 11:33 am
سلام … تصمیم
خوبی گرفتید …. به گل آقا بگویید هر سانسور، سانسور هست … سانسور خوب نداریم ….
October 16th, 2003 at 7:19 pm
هم شاديش خوبه زندگی و هم غمش لازمه که آد
م از شاديش بيشتر شاد بشه. منکه عاشق زندگيم. بخصوص وقتی که با عشق همراهه. يه ثانيه شم حاضر
نيستم با زندگی کس ديگه عوض کنم. خوش بگذره. 🙂