بركه
دستهبندی نشده October 23rd, 2003بركه به سوار خسته مي گفت:
التماس مي كنم آبم را به تمامي بنوش
و خستگي هايت را در من بشوي
قبل از آن كه تركم كني
به تمامي مرا بنوش
وگرنه
گندابي خواهم شد
كه فقط به درد حشرات و غورباقه ها مي خورد.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
October 23rd, 2003 at 12:27 pm
سلام … خیلی
خوشم آمد …عجب تشبیه …راجع به پتیسیون: تازه یک هفته هست که بیرون اومده…
October 23rd, 2003 at 1:58 pm
جالب بود مثل هميشه
October 23rd, 2003 at 2:05 pm
جالب بود. مست باده عشق باشي سرخ سرخ
October 23rd, 2003 at 3:03 pm
هنوز که تو مد شعر و شا
عري موندي!!
October 23rd, 2003 at 3:29 pm
سلام كتي خانم .
استراحت وبلاگي به من و شم نيومده عزيز . چن روزي سرما خورده بودم . مي خوام اين نوشته ام هن
وز ننويسم جديد نظراش بيشتر شه بد بنويسم . شاد باشي و سرحال هميشه
October 23rd, 2003 at 4:47 pm
نو
شته هايي كه نخونده بودمو خوندم . سعادت دردناك … مهمون دارين ؟
October 23rd, 2003 at 4:47 pm
نو
شته هايي كه نخونده بودمو خوندم . سعادت دردناك … مهمون دارين ؟
October 23rd, 2003 at 6:59 pm
kheili ghashange
katijoon….bad ham delam kheili barat tang shodeha…baraye khodet o golagha…tarafye ma oomadin ye sari bezanin..
October 23rd, 2003 at 7:01 pm
elahy ghorboonet beram katbalou joon cheghadr ghashang minevisi
🙂
October 23rd, 2003 at 7:07 pm
يه خورده به چيزای بی ادبی ربطش دادم خنده
ام گرفت. ببخش کتی جان. بايد باهات رو راست ميبودم. 🙂