استفاده ي ابزاري
کت بالوی متفکر November 20th, 2003گاهي اوقات چنان استفاده هاي ابزاري اي از خداوند مي كنم كه خودم مي مونم مات و متحير.
طفلك خداوند. فكر كنين كه به خاطر احتياجي كه به كسي دارين دوستش داشته باشين. اين همون احساسيه كه خداوند داره. من كه اصلا دلم نمي خواد به جاش بودم.
تازه هر كسي هم اونطوري كه دوست داره باشين پيش خودش تصورتون كنه.
اصلا چيز دوست داشتني اي نيست.
اما خدا رو شكر كه اعتقاد دارم خداوند هست. اگه اعتقاد نداشتم در تمام لحظات نگراني ام دلم رو به كي و به چي خوش مي كردم.
چقدر به خداوند اعتقاد داشتن زندگي آدم رو راحت مي كنه. كاري ندارم كه خداوندي هست يا نيست.
اگه قراره يه عمر زندگي كنم ترجيح مي دم بهم خوش بگذره و با اعتقاد به خداوند بسيار راحت تر زندگي مي كنم.
نگفتم از خداوند استفاده ي ابزاري مي كنم.
دوستتون دارم,خوش بگذره, به اميد ديدار
November 30th, 1999 at 12:00 am
خدا پشت و پناهت…
November 20th, 2003 at 5:10 pm
جانا سخن از زبان ما ميگويی – عين من.
November 20th, 2003 at 5:12 pm
اه ببخشيد – قبليه من بود (بقول دختره. نم
يگه ‘من بودم’ – انگليسی it was me رو ترجمه ميکنه ميگه ‘من بود’).
November 20th, 2003 at 8:45 pm
جالب بود
November 21st, 2003 at 6:42 pm
کتبالوی منحصر به فرد، منم يه زمانی مثل
تو فکر می کردم..اشکالش اينه که خودتو نمی تونی گول بزنی. نميتونی خدايی که خودت خلق کرده ا
ی رو به عنوان خدا قبول داشته باشی و بپرستی و ازش کمک بخوای..
اینم که وقت ناخوشی و ناراح
تی بیشتر به یاد خدا می افتیم یه مقدار طبیعیه ولی باید یاد بگیریم و تمرین کنیم که وقت خو
March 22nd, 2004 at 8:05 pm
hgv[hx tjp hgwtpi