بیست هزار جان, بیست هزار دل, بیست هزار تن, انسان, ایرانی به یک حادثه,…تمام شد.
لرزید و لرزید و مرگ آمد, تا ما را بلرزاندو بلرزاند و نمیریم.
آنچه بیش می لرزاند اما, حادثه مشابه در “شهر فرشتگان” است. دو در برابر بیست هزار!!
نوزده هزار و نهصد و نود و هشت نفر بقیه فقط به جرم زندگی در مرزهای پاک ایران, در کشور جمهوری اسلامی, دست از جان شسته اند.
این عده , به خاطر وظیفه نشناسی من و تو, جلای وطن من و تو, بی مسئولیتی من و تو, مرده اند.
مردند و تمام شدند و من …تنها, تنها, تنها چند کلمه نوشتم, حتی کمتر از آنچه برای اثبات مستی ام می نویسم.
گاهی خیال می کنم:
فراموش می کنم, فراموش می کنی, چنان که فاجعه ی جنگ و میلیون ها جوان فراموش شد, چنان که حادثه ی 18 تیر فراموش شد, چنان که پوینده و مختاری و فرخزاد و فروهرو… فراموش شدند.
گاهی خیال می کنم:
فراموشی را تمرین می کنیم, ملتی فراموشی را تمرین می کند. من هم قربانی فراموشی خودم می شوم و فراموشم می کنی. تو هم قربانی فراموشی خودت می شوی و فراموشت می کنم.
گاهی خیال می کنم:
فراموشی سال هاست که قرین و همدم همواره ی من و تو و همه ی ملت های جهان سوم شده است.
کاش می شد ننگ فراموشی و حادثه را از خود بشویم.
اشک کاش ننگ را می شست.
یاد و روح این بیست هزار تن پاینده و همیشه زنده باد.
——————————————————————————-
ایران تو بمان, غایت مقصود همین است.
——————————————————————————-
جهت اطلاع: يه قرار وبلاگيه يکشنبه ۷ دی ساعت ۴ تا ۶ برای کمک به زلزله زده ها . اگه ميشه تو وبلاگت بنويس . توانير پارک نظامی گنجوی . اطلاعات بيشتر و همينطور لينک اون وبلاگ رو تو وبلاگم نوشتم . http://gharare7dey.persianblog.com

جهت اطلاع:برای ارسال کمک های مردمی می تونین با این آدرس ایمیل هم تماس بگیرین. امیر عزیز از دوستان نزدیک وبلاگ نویس ما در تورنتو است و شروع به جمع آوری کمک ها جهت ارسال به ایران کرده.
amir2002afshar@yahoo.com
——————————————————————————-
خواب شیرینی دیدم. دزدیدمش..دستش در دستم, چشمهایش خیره در چشمهایم, همه ی او مال من بود. در برابر همگان مال من بود.و به من گفت او دیگر خداحافظی کرده است. در برابر او مرا در آغوش کشید. و به من گفت: نمی دانی چقدر دوستت دارم.
خداوند چه زود آرزوهای مرا بر آورده می کند. سال ها بود خوابی که می خواستم ندیده بودم. آرزو کردم در خواب ببینمش. خداوندچه زود آرزوهایم را برآورده می کند.
او را اما می ترسم آرزو کنم. هر آنچه در توان دارم سرمایه می کنم که آرزو نکنمش. وای اگر خداوند آرزوی نکرده را برآورده کند.خداوند بخشاینده و مهربان است اگر وجود داشته باشد.
درد بسیار ملموس است. سکوت, درد, بی قراری.. تا کی قرین و همنشین خواهند بود.
هان تو ای یگانه, از من بگذر.

دوستتون دارم, زندگی باید کرد, به امید دیدار