مستی دوباره
کت بالوی متفکر January 4th, 2004قرار بود از عاشقی دیگه ننویسم, موقع مستی اما معافم کن.
مست که هستم همه ی دنیا عشق هست و یه جفت چشم و بوسه و هماغوشی. تازه تو کی دیدی که من به عهد وفادار بمونم که این بار دومش باشه. قرار به همیشه موندن بود و رفتم. و… می دونی دیگه. نترس, کاری ندارم دیگه. اینها از اثرات مستی است.امشب که بگذره تموم می شه می ره پی کارش تا یه بار مستی دیگه. نترس جان من, تویی که اینها رو می خونی, نترس. نمیام دیگه. همین جا هستم. کاری به کارت ندارم. خوش باش…
—-
توی ماشین وقت خونه برگشتن, مست مست, در حال آهنگ گوش کردن و خوندنش, و کلی کارهای دیگه.., می بینم ساکته, بهش می گم به چی فکر می کنی؟ می گه بیسمارک!!!
ای بابا…
حداقلش اینه که به خاطر خلق خوب و خوش اخلاقی و یه جمله ی ساده ی خسته نباشید, از فروشگاه ایرانی یه مرغ اضافه و یه کباب اضافه گرفتم!!! خانومه کلی از اخلاق خوبم کیف کرده بود. آقاهه هم همین طور البته.
اینها باید توی چشم تو خالی می شد. از دستشون دادی. من هم ارزون فروختمشون با یه مرغ و یه کباب اضافه. و البته انرژی دادن به 4 نفر فروشنده آخر شب ویکند.
—-
گاهی فکر می کنم ما هر دو از یه قماش هستیم. مرده ی خریت و خل و چلی و مرده ی عاشقی.
و اگه همسری مثل گل آقا نداشتم که همیشه هر جوری که هستم براش بهترین باشم, و عاشق و مرده ی همه چیز من باشه اعم از دوران مستی و هوشیاری , کی مجال مستی و چشم و بوسه ها می موند.
می فهمی چی می گم؟ نگو نه. خوب می فهمی.
—-
بازهم این بار کسی من رو جدی نگیره مگه این که بدونه من چی می گم…شک دارم خیلی کسی بفهمه من چی می گم.شک نکنین که شماها هم نمی فهمین.
امشب همه چی فقط یه نگاهه و مستی و یه عالمه بوسه و هماغوشی و دریاچه و خاطرات …
مست که هستم فقط چشم هست و لبخند و بوسه و هماغوشی…
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
January 4th, 2004 at 11:35 pm
به قول خودت خوش بگذره.
January 5th, 2004 at 1:13 am
مواظب خودت باش.
January 5th, 2004 at 1:59 am
:). بابا، انقدر نگو شک دارم بفهمين ! دارمت دختر . 🙂 خوش باشی.
January 5th, 2004 at 8:56 am
سلام … ببخش
که اپدیت نکردم .. از تنبلی نبود، دانشگاه تعطیل بود و کامپیوتر من هم هی اذیت میکند (قطع م
یشود)… الان هم باید کلی میل بخونم و ببینم دنیا دست کیه (کمی در نت بخونم )…..کاشکی همه مثل
تو مست میشدند …
January 5th, 2004 at 9:03 am
بطور موقت
اين وبلاگ در بلاگ اسپات راه اندازی شد.
January 5th, 2004 at 9:37 am
مست باده عشق باش دختر. ول کن اين
مستی های مجازی رو.
شب شراب نيارزد به بامداد خمار.
مست باده عشق باشی سرخ سرخ
January 5th, 2004 at 11:13 am
عجب جمله ا
ی:
”مست که هستم فقط چشم هست و لبخند و بوسه و هماغوشی…“
گمانم من سالهاست که مستم
رفيق! … قدر مستی رو بايد دانست! انوقت خمار روز بعد بی معنی نخواهد بود.
ليلای ليلي
January 5th, 2004 at 12:23 pm
کتی جان
برای یک زندگی
January 5th, 2004 at 12:29 pm
آهان
اين را هم بگم. به
زودی سيستم شما دوباره به يک مشکلی ميخوره که بعضی از نوشته ها و نظرها «متاسفانه!» پاک خو
اهد شد(شکلک چشمک)
January 5th, 2004 at 2:26 pm
به به… انشاالله هميشه ب خوش و شادي.
January 5th, 2004 at 2:28 pm
کتی خانوم: شعر از حافظ هست. ببخش
يد من فراموش کردم که بگم و متاسفانه کل شعر يادم نيست
January 5th, 2004 at 2:30 pm
کتی خانوم: شعر از حافظ هست. ببخش
يد من فراموش کردم که بگم و متاسفانه کل شعر يادم نيست
متاسفانه من از اين هنرها ندار
م.
مست باده عشق باشيد سرخ سرخ
January 5th, 2004 at 3:27 pm
سرم خوش است
وبه بانگ بلند ميگويم
من شراب ازپياله ميجويم
January 5th, 2004 at 8:19 pm
http://farsibooksonline.blogspot.com فک کنم اينجا چند تا داستان پيدا کنی
January 9th, 2004 at 6:06 pm
آخ که دلم مستی می خواد