خانه ی من
کت بالوی متفکر April 1st, 2004ایران من به سر دریا دارد و در دل کویر. ایران من سبز و سرخ و سفید است و منزلگه بیگانه. ایران من به دل جواهر و گنج دارد. ایران من در رگهایش خون نه سرخ که سیاه جاری است. خون ایران من از خون تمامی سرزمین های کره ی خاک رنگین تر است. زین روست که درد مند است و اسیر.
مردم من چه ساده می خندند, مردم من چه بهانه های کوچکی برای شادی می جویند.مردم من چه مظلومند. مردم من از آسودگی چه تصور دست نیافتنی ای دارند. مردم من چه مظلومانه ستمگرندو چه دردمندانه ستمکش.
April 1st, 2004 at 12:25 am
اي كاش آدمي وطنش را ميشد
همچون بنفشه ها با خود ببرد هر كجا كه خواست.
April 1st, 2004 at 12:43 am
ای کاش ما هم چنین حسی رو
نسبت به وطنمون داشتیم! اما نمیزارن!!
April 1st, 2004 at 12:48 am
سرکار کتبالو خانم
سلام آیا برای شما ام
کان دارد متن کامل این شعری رو که نوشته اید یه جایی در وبلاگ خودتون بیارید؟
———
رض
April 1st, 2004 at 4:10 am
جالبه چون د
یشب دقیقا داشتم به همچین چیزهایی فکر می کردم…شاد باشی عزیز و با گل آقاتم خوشبخت باشی
خانمی
April 1st, 2004 at 8:37 am
جاي خاك وخ
April 1st, 2004 at 10:45 am
IRAN e aziz khaneye mast, MIHAN, VATAN, ASHIYANEye mast…………. shado
khoshhal bashi.
April 1st, 2004 at 11:18 am
واجب ش
د برويم يك سوزن به ايران من بزنيم ببينيم چرا خونش مشكي شده؟ شايد زياد از دست مردم حرص م
يخوره؟
April 1st, 2004 at 3:12 pm
هميشه و پيوسته ايراني باش / ايراني ها امتيازات زيادي دارن يكيش همين زبان و شعر فارسي كه
همه ما را در همه جاي دنيا به هم مي پيونده و فرهنگمون رو كماكان پايدار نگه مي داره. امروز
سيزده به در بود همگي رفتيم سبزه هامون رو بيرون انداختيم و سبزه گره زديم و نيت كرديم كه
April 1st, 2004 at 3:14 pm
محشر بود کتی جان
:)) به داشتن دوستایی مثل تو افتخار میکنم :)) نوشتتاشک تو چشمام جمع کرد عالی بود فدات بای
عزیز
April 1st, 2004 at 8:53 pm
نمي دونم
سال نو رو تبريك گفتم يا نه!؟(مي خواستم بنويسم وطن آدمي جايست كه در آن بتواند آزادانه زن