دشت و رود
کت بالوی متفکر April 21st, 2004دوباره در تو جاري خواهم شد و سرود قرمز عاشقي را در گوشهايت خواهم سرود. دوباره در تو فرياد خواهم كرد و تو سرود سبز رهايي را در گوشم خواهي گفت. رود در دشت جاري مي شود. راز رود اما در يك جريان ابدي است.رود ساكن, مرداب خواهد شد.من در تو جاري خواهم شد, اي بهترين دشت, و خواه ناخواه از تو خواهم گذشت.حكايت رود و دشت,تكرار قصه ي عاشقي و سيرابي و ملودرام جدايي است. دشت تمام مي شود و رود خروشان و پرافسوس, با تمام يادگارهاي دشت در وجودش ادامه خواهد داد.باز در تو جاري خواهم شد و باز از تو خواهم گذشت.من مسير را ادامه مي دهم و تو استوار, رودها را انتظار خواهي كشيد. تو چه زيبا هستي اي زيباترين دشت. رودم من, تو را زيباتر و سبزتر و خرم تر خواهم كرد.
خروش رود تكرار افسوس پايان يافتن زيباترين دشت هاي مسير است.و ناگزير رود, گذر از دشتهاست.. و چه خوشبخت است رودي كه در مسير خود زيباترين دشت ها را تجربه كرده باشد.
در تو جاري خواهم گشت اي زيباترين دشت.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
April 21st, 2004 at 1:55 am
حست نبرم به خواب آن مرداب
كارام درون دشت شب خفتست
دريايم و نيست باكم از طوفان
دريا همه لحظه خوابش آشفته است
April 21st, 2004 at 3:22 am
رود اگه جاري نشه مانداب ميشه. مرداب ميشه. شا
د و جاري باشي… از هديه ي قشنگت ممنون.
April 21st, 2004 at 7:30 am
سلام … منم
حرف دوست خوبم رو قبول دارم كه اگه رود جاري نشه مرداب مي شه ! اما يه موقع مرداب فايده اش از
رود هم بيشتره
April 21st, 2004 at 10:26 am
سلام
..يعني
شما هم رفتي؟….عجب!….نوشته ات؟؟…بد نبود جاري تر از خودت بود به گمان من!….بگذريم راستش
كامنتم نمي ايد! متنت قابل كامنت نيست! احساس است ديگر …يا خوب يا بد مال توست كسي حق دخ
April 21st, 2004 at 10:47 pm
۱۸۳۹: جنگ ترياک ب
ين دولت بريتانيا و کشور چين (انگليس ها با رواج ترياک که آن را به مفت از هند به دست می آور
دند چين را از هر لحاظ به نابودی کشاندند و … )
۱۸۴۴: سيد علی محمد باب در شيراز ادّعای
نبوّت کرد و بلافاصله پس از ادّعای خويش ، «افيون» را تحريم نمود.
۲۰۰۲: ايران با مصرف ر
سمی روزانه ۵ تن ترياک مقام اول از لحاظ مصرف موادّ مخدّر را به خود اختصاص داد.
۲۰۰۴: