رنگارنگ 11
کت بالوی متفکر May 9th, 2004يارب، تو بدين قوت سهلی که مراست
وين کوتهی مدت مهلی که مراست
حسن عمل از من چه توقع داری؟
با عيب قديم و ظلم و جهلی که مراست
(مراغه ای)
================
1) ادیتور vim!!!!
ولله بنده یه شبانه روز وقت دارم با ادیتور vim کار کنم و یه سری برنامه هایی که جیمز دانا (خیلی بچه ی باسوادیه) نوشته رو نگاه کنم و بچینم عینهو پازل کنار همدیگه و یه چیز قشنگی (به قول خودش vanilla) از توش بکشم بیرون!! حالا موضوع اینه که می شه با textpad یا notepad یا هر ادیتور احمقانه ی دیگه کار کردء اما جیمز دانا قول گرفته که حتما با vim کار کنم!!! من نمی دونم این vim باهاش راه افتادن نیم دقیقه طول می کشه یا سه هفته. به هر حال که تا فردا می فهمم. فعلا پیش به سوی vim و اسکریپت های جیمز دانا.
2) به شدت نیاز دارم برم یه جایی که راستی راستی ضریب هوشی اندازه می گیرند. نمی تونم تصمیم بگیرم. گاهی وقت ها حس می کنم روح انیشتن در من حلول کرده, گاهی وقتها بلانسبت همگی, یاد گاو محترم می اندازم خودم رو. می گم مجموعه ی تضادها هستم همینه. جایی رو سراغ دارید که قابل اعتماد باشه؟ اون اینترنتی اش خیلی به نظرم قابل اعتماد نمی آد.فرض کن بشه مثلا 70, تقریبا کودن..چقدر می خندم و بعد هم خوشحال و خندون می رم دنبال یه کار خیلی پر لذت مثل فرض کن درست کردن تور فوتبال یا مثلا دگمه دوزی برای لباس های بسیار ساده (گرچه که فعلا از انجام این کار عاجزم) و یا چرخیدن در فروشگاه ها و آرایشگاه ها بدون ذره ای حس گناه از اتلاف وقت. یا فرض کن بشه مثلا 150, می گذارمش توی رزومه ام و تندی می فرستم برای ناسا. بعد هم تا آخر عمرم می رم تحت استرس شدید و یه کار بی استراحت و بی وقفه. به خدا گاهی وقت ها فکر می کنم خداوندگار عالم به هر کس که بخواد لطف کنه یه ضریب هوشی مزخرف بهش می ده.
3) to be developed!!!
4) چند تا جمله در زندگی من خیلی اثر گذاشت. در حقیقت مفهوم چند تا جمله زندگی من رو دگرگون کرد.روی هر کدوم بعد از شنیدنشون حدود نیم ساعت به طور مداوم فکر کردم و بعد هم دوباره و دوباره بهشون برگشتم و فکرم رو ویرایش کردم. این یکی شونه:
اگر فقط آنانی که شما را دوست می دارند محبت کنید چه برتری بر مردمان پست دارید, زیرا ایشان نیز چنین می کنند. اگر فقط با دوستان خود دوستی کنید با کافران چه فرقی دارید زیرا ایشان نیز چنین می کنند.
(انجیل متی:باب 5:آیات 46 و 47)
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
May 9th, 2004 at 9:48 am
دور از چشم بعضي ها دكترينم رو ميگم
برات :
يا احمق باش و خوشبخت شو ، يا فيلسوف باش و رنج بكش. ميبيني به همين راحتي!
May 9th, 2004 at 10:28 am
جمله اخرتو دارم سعي ميكنم
هضم كنم
May 9th, 2004 at 11:03 am
به جناب آورا: سماق ممكنه كمك كنه
May 9th, 2004 at 3:02 pm
اون زماني كه آبگ
ينه رو مي نوشتم يكي دوبار به وبلاگت سر زدم … آبگينه شكست ولي به جاش آخاله رو به دنيا آو
May 9th, 2004 at 3:08 pm
http://www.akhale.com
May 9th, 2004 at 5:06 pm
jomleye ghashang ve por manayi bood.
May 9th, 2004 at 9:16 pm
کتی جان مطمئنم اون وقتام که فکر میکنی خ
May 9th, 2004 at 9:55 pm
سلام
،
خيلي از اظهار لطفتون شرمنده شدم، ما كه به سلامتي پامون اينجا بنده، يعني مي تونيم ب
يايم بيرون، ولي ديگه برگشتنمون با خداست. بهرحال خيلي ممنون از دعوتتون. ولي شما كه ديگه
پاي سفر دارين چرا سري به ولايت ما نمي زنين، هم ما هستيم و هم جا براي ديدن و گشتن فراوون.
May 10th, 2004 at 4:57 pm
موافقم. بقول اينا