رنگارنگ 12
ماجراهای کت بالو و خودش May 14th, 2004۱) بدجوري شوخ و شنگم. كمتر زماني در زندگيم به يادم مياد كه اينقدر شاد و خوش بوده باشم. بهترين ارتباط كاري ممكن رو با همكارهام دارم. تمام مدت خبرهاي خوش خوش مي شنوم.گل آقا تمام درسهاش رو آ گرفته. يه عالمه دوستهاي خوب دارم. همه ماديات و معنويات زندگيم سرجاشونه.
خلاصه كه توي اين دست پوكر استريت رنگ آورده ام.
و الحمدلله توي هيچ دست ديگه اي كمتر از دوپر آس نداشته ام!!!!
فقط تنها آرزوم اينه كه كاش مي شد تمام اين خوشي و شادي رو با همه ي دنيا قسمت كنم.
۲) مسلما اين شركتي كه من براش كار مي كنم اصلا براي حفظ سلامتي جاي خوبي نيست. همين الان از نهار برگشتيم. اينقدر خورده ام كه راست راستي نگرانم نكنه خفه بشم. حالا هم به مناسبت تولد همه ي اعضاي شركت از اول سال تا حالا يه كيك تولد گنده هست كه راست راستي اگه بخورمش گلاب به روي همه تون ممكنه معده ام تحمل نكنه.
۳) اين هم خبر بعدي: مادر جان چنگ داره مياد كانادا. جان مي خواد خونه اش رو عوض كنه. اين همونه كه به من چيني ياد داده بود. خاطرتون هست كه: “ور آي ني” يعني “دوستت دارم”!!!!
مارتين داره يه كاندومينيوم (آپارتمان شيك و پيك) مي خره. و ژوليت هم با خانواده ي شوهرش بگو مگو پيدا كرده كه البته در حال حاضر همه چي به خير گذشته و زندگي به روال گذشته ادامه داره و ژوليت كلي شوخ و شنگه. هميشه براي برطرف شدن گرد و غبار خونه ها يه بارون و طوفان لازمه. اگه نباشه خونه غبار مي گيره و پاك هم نميشه تا حسابي همه چيز بپوسه و كار از كار بگذره. اين رو تجربه كردم كه مي گم. هر از مدتي يه بارون و طوفان براي هر خونه اي لازمه تا گرد و غبارها زدوده بشن.
و در آخر…
يه خبرهاي خوش ديگه هم شنيدم كه نمي گم تا حسابي حس كنجكاوي تون بر انگيخته بشه. ما كه حسابي خوشحاليم خلاصه.
۴) اين شعر رو بخونين:
قسمت ما چون كمان از صيد خود خميازه اي ست
هر چه داريم از براي ديگران داريم ما
از صائبه. من اگه صد هزار سال هم زندگي ميكردم هيچ وقت چنين تشبيه زيبايي به فكرم نمي رسيد.
مرسي آقاي صائب تبريزي.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
May 14th, 2004 at 3:18 pm
خب خدا رو شكر كه همه چي حدودا امن و امان است! يك اسفند هم براي
خودت و ابواب جمع دود كني ديگه توپ هم دستت را خراب نميكنه . ؛-) آخر هفته خوبي داشته باشي.
🙂
May 14th, 2004 at 3:21 pm
راستش من رو ياد اين شعر انداخت:
دوش مي
آمد و رخساره بر افروخته بود
تا كجا باز دل غمزده اي سوخته بود!!!
هميشه به شادي و خبر
May 14th, 2004 at 5:07 pm
به پا يكوقت نتركي
May 14th, 2004 at 5:54 pm
نكنه داريد ني ني دار م
يشيد؟
May 14th, 2004 at 8:32 pm
خیلی بلاگت رو
دوست داشتم در نگاه اول. راحت می نوی سی. میام پیشت…
May 14th, 2004 at 8:33 pm
hamishe khosh bashi……..
May 14th, 2004 at 9:18 pm
اي مرغ سحر چو اين شب تار
بگ
ذشت زسر سياهكاري
وز نفحه روح بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماري
بگشود گره ز زلف زرتا
May 15th, 2004 at 12:42 am
روزيكه برام نوشتي خوش بحالت خانوم
واقعا دعا كردم كه بزودي تو هم همچين حسي رو تجربه كني. ميبينم كه دعام چه زود برآورده شد
🙂
May 15th, 2004 at 10:33 am
سلام خوشگله … امیدوارم که هر روز خوشیت