چو آسيا كه ازو آب گرد انگيزد
غبار دل شود افزون ز آب ديده مرا
نثار بوسه ي او نقد جان چرا نكنم
كه تا رسيده به لب,‌جان به لب رسيده مرا

صائب تبريزي
————————–

به نظر من كه القاعده باز هم يه جورايي شرف داره به بوش. القاعده مدعي رعايت حقوق بشر نيست. اما بوش هست.

بدترين چيزي كه اصلا توي كار دوست ندارم اين ميتينگ هاي چهار چب و راسته. (دوباره ب سه نقطه رو بيدا نمي كنم. كي بردم رو عوض كرده ام!!). هر وقت مي رم ميتينگ و بر مي گردم كلي وقتم تلف مي شه. يا ايراد از منه. يا كلا ميتينگ چيز مزخرفيه.

و…
من نه خرسم, نه راهبه, نه ابليس, نه عيسي, نه جورج بوش, نه سيف فراهاني, نه صائب تبريزي!! بابا مگه هر كسي هر چي توي وبلاگش نوشت خودش همونه.
من كت بالو ام. به يه چيزهايي فكر مي كنم و به شكل هاي مختلف اونها رو بيان مي كنم.
من كه اين خرسي اون پايين رو دوستش ميدارم. (آهان..پ يا همون ب سه نقطه پيدا شد).

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار