مامان غازه و بچه هاش
ماجراهای کت بالو و خودش May 27th, 2004وقتي يه روز صبح اصلا حوصله نداري و به دلايل مبهمي حالت خيلي خوش نيست, چي بيشتر از اين مي تونه سرحالت بياره كه يهو ببيني وسط اتوبان يه مامان غازه همه ي ماشين ها رو وايسونده و بچه هاش رو به تعداد ۷تا يا ۸ تا رديف كرده پشت سرش و مي خواد از خيابون رد كنه. همه ي ماشين ها هم واسادن كه خانوم غازي و جوجه ها از وسط اتوبان رد بشند.
من كه پشت فرمون ماشين از خنده ولو شدم كف زمين.
——
طبق معمول براي امروز و فردا به اندازه ي دو هفته كار دارم. خدا به داد برسه.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
May 27th, 2004 at 9:47 am
سلام خوشگله. اینجا که از مامان
غازی هنوز ندیدم ولی انگلیس که بودیم تو ساینس پارک محل کارمون کلی اردک داشت که بهار جوجو
میاوردن و قشنگ ردیف از عرض خیابون رد میشدن. خیلی نازن.
چه جالب کتی جان که رئیس رئیس
May 27th, 2004 at 10:02 am
سلام اين جا كه جوجه ارد
ك كه هيچ حتي سوسك هم نداره فقط يه سري لز اين جير جيركهاي گنده كه بيست وجهار ساعته مي خون
ه اول دوستشون داشتم اما الان دارم از صداشون دويونه مي شم. خوش به حال جايي اين جير جيرك ه
اي غر و غر اردك مي بيني . در مورد رئيس ايراني هم بگويم من چند سال پيش يه رئيس ايراني داش
تم كه پوستم رو به معني واقعي كند. حالا خدا كنه ما تو انجوري نباشه كه بخواهد هر روز توضيح
بده تو چون ايراني هستي بايد از همه بيشتر كار كني تا واسه اون!!!! بد نشه . آخرش هم اميدوارم
به كارهاي دو هفته ات در دو روز برسي.
May 27th, 2004 at 12:26 pm
اوني كه من ديديم يك زو
ج خوشبخت بودن كه داشتن تو خيابون سلانه سلانه قدم ميزدن و كل ماشين ها واستاده بودن تا ا
ين دوتا راه رفتنشونو تموم كنن.درضمن اردك بودن فكر كنم و جوجو نداشتن!
May 27th, 2004 at 3:03 pm
چقدر جالب! كدوم اتوبان؟ با اين ترافيكهاي
May 27th, 2004 at 5:50 pm
کتبالو جان!
خيلی
تصويری و زيبا بود.
May 28th, 2004 at 10:17 am
jaleb bud.