گم شده

Posted by کت بالو on June 29th, 2004

همه چيز گم شده است
همه چيز را از ياد برده ام
و ذهنم پر از خالي است

منطق استفراغ مي كنم
و بيهوده در كوچه هاي تاريك بي احساس آدم ها
به دنبال مفاهيم فراموش شده ي عاشقي مي گردم

و باز سعي مي كنم, سعي مي كنم, بي ثمر
تا احساس مرده را اثبات كنم

كوچه هاي باريك احساس,
و بن بست هاي تنگ عاشقي
تاريكند
من سرتا پاي تو را
پي آن چراغي كه دست هاي من از آن تهي شده
باز دوباره جستجو مي كنم

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار

دست هایت

Posted by کت بالو on June 26th, 2004

بنا می کنم…
دست هایت را به من قرض بده
و نگاهت را
تا بر خاکستر های سوخته ی یک ویرانه
بنای نوینم را
زیباتر از پیش
باز آفرینم

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار

قلب رهبر

Posted by کت بالو on June 25th, 2004

عجب…فرمايشات…

ما چه خرتريم بلا نسبت, كه اين حرفها رو مي خونيم و چيزي نمي گيم.
امام زمان شاد است اگر قلب رهبر از ما شاد باشد.
خوب خدا رو صد هزار مرتبه شكر به خاطر عناياتش به ما و به همگي.

لابد همه ي كساني كه توي اين دو تا زلزله ي اخير و اون تصادف ترن و سقوط هاي انواع و اقسام هواپيما ها و كليه ي بلاياي طبيعي و غير طبيعي ديگه لطمه ديدند يادشون رفته بود قلب رهبر رو شاد كنند, شايد هم شاد كرده بودند و اينها همه و همه فقط و فقط از عنايات حضرت ولي عصر بوده و ما نمي فهميم.

اراده ي باريتعالي است ديگه, كاري نمي شه كرد.

ما كه رفتيم قلب رهبر رو شاد كنيم.

اي بابا…

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار

شيخ ما- انتخابات

Posted by کت بالو on June 23rd, 2004

عجب بابا!!!

از كرامات شيخ ما اين است…..

چه رويي دارند اينها.
———

اين روزها اينطرف ها هم انتخاباته. جناح راست افراطي كانادا هم دست كمي از ايران و آمريكا نداره. بفرماييد:

سقط جنين بانوان بايد با نظر يه شخص ثالث باشه !!!!!! (ملت رو سننه. نمي فهمم.)
ازدواج همجنس گرا ها بايد ممنوع بشه!!!! (بدبخت ها, كه چي آخه؟ فقط چون ما خودمون غيرهمجنس گرا هستيم؟)
تبعيض بين كانادايي و غير كانادايي (غيرعلني, يواشكي , اما بالاخره كانادايي اي گفتند مهاجري گفتند).
اگه يه مرد فقط توي دنيا باشه همين بوش خودمونه !!! اين حزب عاشق دلخسته ي بوش عزيز است.
و قس عليهذا…

آهان راستي. اين رو يادم اومد الان:

كاهش ماليات ها به نفع سرمايه داري.
به عبارت ديگه همون نظام سالها سال پيش مبتني بر حفاظت -تقريبا علني- از حقوق سرمايه داري و روحانيون و مبتني بر تبعيض طبقاتي و قومي و مذهبي و… بي در نظر گرفتن به اصطلاح حقوق بشر و اصل انسان بودن هر يك شخص.

دنياي گل و بلبل. عالي. تا هر جا كه زورت رسيد بتازون. گورباباي بقيه ي آدم هاي دنيا. قانون جنگل. راستي هم كه وقتي خوب نگاه كني همه يه جورايي همين هستيم ديگه. چه شود…

مثل اين كه راست راستي به هركجا كه روي آسمان همين رنگ است.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار

گسل-بولتن-بولتن

Posted by کت بالو on June 21st, 2004

1) زمانهایی توی زندگی آدم هست که آدم دیگه خودش رو حس نمی کنه. با خودش غریبه است.
زمانهایی که خودت رو نمی شناسی.
آدم گاهی وقت ها استحاله پیدا می کنه. از جنس دیگه ای بوده و انگار که می ره توی یه آتش و بیرون میاد, غریبه ای بیرون میاد که تمام وجود و ماهیتش با اونچه که قبلا بوده متفاوته.
و یک آن می بینی اون چیزی شده ای که سال ها برات فقط یه تصور بوده, دور از ذهن, دور از درک.
گاهی خونه ای رو روی زمینی بنا می کنی, و بعد به یک لحظه زمین می شه شن خالص, یا انگار روی یک گسل زلزله خیز بناکرده بوده باشی اش.گسل شروع می کنه به لرزیدن, و اون گسل چیزی نیست جز وجود خودت. گسل فعال می شه و زمین ترک بر می داره و تمام اونچه که بنا کرده بودی به لحظه ای نابود می شه و طول می کشه تا زمینی رو باز پیدا کنی و خونه ات رو روش بنا کنی.
و دردناک ترین قسمتش اینه که دیگه هرگز به هیچ زمینی نمی تونی اعتماد کنی. هیچ وقت به هیچ وجودی, نه وجود خودت و نه وجود دیگری اعتماد نخواهی کرد و تا دنیا دنیاست روی هر زمینی که خونه بسازی منتظر فعال شدن گسل هستی, ودیگه هرگز خونه ی دائمی نخواهی ساخت…هرگز…

2) این روزها اینقدر کار دارم که دیگه خیلی وقت ها خودم رو هم یادم می ره. خونه دقیقا شده شکل دیونه خونه. تمام کارهای شرکت و بیرون تلنبار شده اند روی سر و کله ی همدیگه و باور کنید یا نه کارهایی دارم که 5 ماه یا بیشتره که عقب افتاده اند. خدا به داد برسه.

3) زپلین سواری بسیار جالبه. قایق سواری و پارو زدن هم به همچنین. اما نیش پشه بسیار دردناکه…
اینها تجربیات هفته ی گذشته ی من بودند!!!

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار

گسل-بولتن-بولتن

Posted by کت بالو on June 21st, 2004

1) زمانهایی توی زندگی آدم هست که آدم دیگه خودش رو حس نمی کنه. با خودش غریبه است.
زمانهایی که خودت رو نمی شناسی.
آدم گاهی وقت ها استحاله پیدا می کنه. از جنس دیگه ای بوده و انگار که می ره توی یه آتش و بیرون میاد, غریبه ای بیرون میاد که تمام وجود و ماهیتش با اونچه که قبلا بوده متفاوته.
و یک آن می بینی اون چیزی شده ای که سال ها برات فقط یه تصور بوده, دور از ذهن, دور از درک.
گاهی خونه ای رو روی زمینی بنا می کنی, و بعد به یک لحظه زمین می شه شن خالص, یا انگار روی یک گسل زلزله خیز بناکرده بوده باشی اش.گسل شروع می کنه به لرزیدن, و اون گسل چیزی نیست جز وجود خودت. گسل فعال می شه و زمین ترک بر می داره و تمام اونچه که بنا کرده بودی به لحظه ای نابود می شه و طول می کشه تا زمینی رو باز پیدا کنی و خونه ات رو روش بنا کنی.
و دردناک ترین قسمتش اینه که دیگه هرگز به هیچ زمینی نمی تونی اعتماد کنی. هیچ وقت به هیچ وجودی, نه وجود خودت و نه وجود دیگری اعتماد نخواهی کرد و تا دنیا دنیاست روی هر زمینی که خونه بسازی منتظر فعال شدن گسل هستی, ودیگه هرگز خونه ی دائمی نخواهی ساخت…هرگز…

2) این روزها اینقدر کار دارم که دیگه خیلی وقت ها خودم رو هم یادم می ره. خونه دقیقا شده شکل دیونه خونه. تمام کارهای شرکت و بیرون تلنبار شده اند روی سر و کله ی همدیگه و باور کنید یا نه کارهایی دارم که 5 ماه یا بیشتره که عقب افتاده اند. خدا به داد برسه.

3) زپلین سواری بسیار جالبه. قایق سواری و پارو زدن هم به همچنین. اما نیش پشه بسیار دردناکه…
اینها تجربیات هفته ی گذشته ی من بودند!!!

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار

شهر دلت, شهر فرنگ

Posted by کت بالو on June 1st, 2004

دلم مي خواد تنها بشم,
از همه ي بود و نبود,
برم يه جايي بشينم
زير همين طاق كبود
گريه كنم, زاري كنم,
شايد كه آروم بگيرم,
يا كه اگه آروم نشم,
يواش و تنها بميرم,
پر بگيرم, برم بالا
تا پيش حور و پريا,
اونجايي كه دورنگي نيس
حقه, كلك, زرنگي نيس,
اونجايي كه خدايي هس,
محبت و وفايي هس,
دوستيا راست و پايه دار,
دشمنيا خوارن و زار,
دلا پر از محبتن,
خالي ز كيد و حسرتن,
زبون ها و دل ها يكي,
دلا خالي از تاريكي,
نه هيچ كس و مي رنجوني,
نه ديگه تنها مي موني,
حرفا همه راست و درست
نه اينقدر دروغ و سست
اونجا روزاش قشنگه و
مي شه با عشقا دل و شست
مي شه هميشه زنده بود
با دلخوشي, ساز و سرود
.
.
خوب اگه راستش رو بخواي:

اونجا نه توي روياهاس
نه خيلي دور از اينجاهاس
اونجا فقط توي دله
خوب ديگه, اين يه مشكله
بايد كه آدم بميره,
از همه ي ضعف و رياش
تا برسه به شهر نور
با همه حور و پرياش
نه حسرت و نه حس زشت
نه رنجش و كار پلشت
نه خستگي, نه ضعف و درد
نه دعوا و جنگ و نبرد
اونجاديگه دورنگي نيس
كلك, ريا, زرنگي نيس
.
شهر دلت, شهر فرنگ
هزار هزار يار قشنگ
جنگل و سبزه و گياه
دوستا همه سپاه سپاه
شهر دلت شبنمي و
سفيد و پاك و بي گناه
شهر دلت شهر فرنگ
روزات قشنگ و رنگارنگ
.
اونجا مي گن خدايي هس
يه باغ با صفايي هس

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار

امروز با صائب تبريزي

Posted by کت بالو on June 1st, 2004

ديوانه‌ی خموش به عاقل برابرست
دريای آرميده به ساحل برابرست

در وصل و هجر، سوختگان گريه می‌کنند
از بهر شمع، خلوت و محفل برابرست

دست از طلب مدار که دارد طريق عشق
از پافتادنی که به منزل برابرست

گردی که خيزد از قدم رهروان عشق
با سرمه‌ی سياهی منزل برابرست

دلگير نيستم که دل از دست داده‌ام
دلجويی حبيب به صد دل برابرست

صائب ز دل به ديده‌ی خونبار صلح کن
يک قطره اشک گرم به صد دل برابرست

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار