امروز با صائب تبريزي
کت بالوی متفکر June 1st, 2004ديوانهی خموش به عاقل برابرست
دريای آرميده به ساحل برابرست
در وصل و هجر، سوختگان گريه میکنند
از بهر شمع، خلوت و محفل برابرست
دست از طلب مدار که دارد طريق عشق
از پافتادنی که به منزل برابرست
گردی که خيزد از قدم رهروان عشق
با سرمهی سياهی منزل برابرست
دلگير نيستم که دل از دست دادهام
دلجويی حبيب به صد دل برابرست
صائب ز دل به ديدهی خونبار صلح کن
يک قطره اشک گرم به صد دل برابرست
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
June 1st, 2004 at 11:11 am
كت بالو جونم خواهش مي
كنم . خدا عمرت بده آپديت كردي . دلم شديد گرفته بود از تخت پريدم از شوك يكي از بخيه هام پا
ره شده اومدم اين جا اين دوستتون دارم خوش بگذره شما رو كه مي خوانم ها كلي آرامش مي گيرم .
June 1st, 2004 at 11:40 am
سلام
اومدم سلام کنم برم (-:
June 1st, 2004 at 12:18 pm
شعر قشنگي بو