دست هایت
کت بالوی متفکر June 26th, 2004بنا می کنم…
دست هایت را به من قرض بده
و نگاهت را
تا بر خاکستر های سوخته ی یک ویرانه
بنای نوینم را
زیباتر از پیش
باز آفرینم
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
بنا می کنم…
دست هایت را به من قرض بده
و نگاهت را
تا بر خاکستر های سوخته ی یک ویرانه
بنای نوینم را
زیباتر از پیش
باز آفرینم
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
November 30th, 1999 at 12:00 am
زيبا بود
June 26th, 2004 at 7:56 pm
تبريك ميگم. بناي
نو رو …
June 26th, 2004 at 10:05 pm
زيبا بود استاد بنا..! آفرين.
June 27th, 2004 at 12:08 am
کتبالو جان!
بسيار
زيبا بود. ارتباط مخصوصی با آدم برقرار میکنه يه جور احسآميزی خاصی داره… مرسی من که م
حظوظ شدم.
June 27th, 2004 at 12:22 am
🙂
June 27th, 2004 at 9:05 am
بيا تا گل برافشا
نيم و طرحي نو براندازيم
June 28th, 2004 at 8:00 am
سلام …لبريز از اح
ساس بود ….موفق باشي.
June 28th, 2004 at 11:23 am
جريان عشق و عا
June 28th, 2004 at 2:10 pm
سلام كتبا
لو
خيلي قشنگ مي نويسي
با اجازه ات بهت لينك ميدم
باي
June 28th, 2004 at 2:51 pm
به…كتبالوي گل…عالي بود. به قول خودت دو
ستت دارم. خوش بگذره. به اميد ديدار.
June 29th, 2004 at 12:03 pm
ببين كي به كي مى گه قشنگ مي ن