گم شده
کت بالوی متفکر June 29th, 2004همه چيز گم شده است
همه چيز را از ياد برده ام
و ذهنم پر از خالي است
منطق استفراغ مي كنم
و بيهوده در كوچه هاي تاريك بي احساس آدم ها
به دنبال مفاهيم فراموش شده ي عاشقي مي گردم
و باز سعي مي كنم, سعي مي كنم, بي ثمر
تا احساس مرده را اثبات كنم
كوچه هاي باريك احساس,
و بن بست هاي تنگ عاشقي
تاريكند
من سرتا پاي تو را
پي آن چراغي كه دست هاي من از آن تهي شده
باز دوباره جستجو مي كنم
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
November 30th, 1999 at 12:00 am
منطق مطالعه مي كنم
و
بيهوده در كتاب هاي كلفت بي احساس قديمي به دنبال مفاهيم فراموش شده ي رياضي مي گردم
June 30th, 2004 at 12:59 am
🙂
June 30th, 2004 at 9:51 am
کت بالوي نازنينم
اونقدر
که تو دوست ناديده هميشه بمن مهر داشته اي من گاهي فکر ميکم نزديکترين دوست يا قوم و خويشم
رو اينجا توي اينترنت پيدا کرده ام.
يک دنيا دوستت دارم.
June 30th, 2004 at 10:36 am
لي لي خانم. راستش رو بخواي من هم عاشق اين
كت بالو ام.
June 30th, 2004 at 12:54 pm
سلام منهم گم شده ام . مدتهاست بين اين آد
مها دنبال خودم مي گردم ولي انگار بي نتيجه است .
June 30th, 2004 at 1:57 pm
حكما ح
رف نداشت.