عروس هاي نيمه برهنه ي بي عفت
دستهبندی نشده July 9th, 2004نيم ساعته دارم از خنده غش مي كنم. اون هم وسط يه عالمه كار.
آقا جيمي چهار پنج تا پروژه ي جديد تعريف كرده. دو تا هم كه از قبل داشتم. دارم خل مي شم. شبانه روز كار مي كنم ديگه.
از طرف ديگه توي يه سري كار اداري هم گير كرده ايم كه شب و روزمون رو گرفته, از گردش و تفريح هم كه نمي تونيم بگذريم.
منتها گاهي وقت ها كه مي رم گويا رو مي خونم نمي تونم به مدت نيم ساعت هيج كاري بكنم. يا از عصبانيت يا از شدت خنده. گاهي وقت ها هم مخلوط دو تاييش.
اين كه ديگه آخرش بود:
“برخورد با عروس هاي نيمه برهنه ي بي عفت!!!”
بخونيدش لطفا.
عجب بدبختي اي داريم ما…
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
July 9th, 2004 at 12:58 pm
سلام … واقعا
!!! انگار نه انگار ایران مقام اول در تصادف و مرگ میر منجر از تصادف را دارد … بجای باطل کر
July 9th, 2004 at 4:12 pm
من كه گريم گ
رفت از اينهمه حماقت
July 9th, 2004 at 5:54 pm
July 10th, 2004 at 2:22 am
هيچ گاه بد دهن نباش كه اگر بد
July 10th, 2004 at 2:27 am
البته من قب
لا افتخار آشنايي با شما رو داشتم…در مورد لينكي هم گذاشته ايد …خريت نه تنها علف خوردن ا
ست …خريت حقيقت نفهميدن است
July 10th, 2004 at 2:55 am
سلام . منم بعد از ديدنت تو اوركوت از كامنتت اومدم اينجا . من هم خيلي ذوق زده ام . تا باربد
خوبه يه كمي بخونم ببينم چي مي نويسي ! فعلا تابعد