عرضم به حضورتون که بعد از 5 ساعت تمرین رانندگی در منطقه ی مورنینگ ساید که قرار بود محل امتحان بنده باشه, بالاخره موعد امتحان رسید. قرار بود ساعت 10 صبح ديروز من در منطقه ی مورنینگ ساید امتحان بدم. از شب قبل راه و نقشه رو نگاه کردیم و گل آقا برام پرینت گرفت. اینقدر منطقه رو رفته بودم که حفظ حفظش بودم. تمام علامت های ایست و سرعت های مجاز و ورودی و خروجی به اتوبان رو هم کامل از حفظ بلد بودم.
صبح ساعت 8:15 از خونه راه افتادیم که 9:30 برسم به محل امتحان. گل آقا رو ساعت 9:10 پیاده کردم دم محل کارش و خودم رفتم که امتحان بدم. ساعت 9:25 رسیدم محل امتحان. پول رو پرداخت کردم و گواهینامه ام رو دادم, بهم گفتند جای امتحانت که اینجا نیست, باید بری “ویکتوریا پارک”!!!!!!! منتها بهت آدرس و تلفن رو می دم, و خیلی هم دور نیست. می رسی.
هیچی دیگه. بنده ساعت 9:35 راه افتادم که برم محل امتحانم. خلاصه خدا رو شکر ساعت 9:58 رسیدم. منتها نه چیزی از منطقه و مسیرهای امتحانی می دونستم و نه چیزی از سرعت مجاز اون اطراف می دونستم.
یه تلفن زدم به مربی رانندگی ام, و ازش خواستم اگه توصیه ای برای اون نواحی هست بهم بکنه. اون هم گفت اول دو تا stop sign است. بعد بهت می گه بپیچی راست, بعد سر دومین چهار راه می برتت راست. بعد یه دور سه فرمونه و emergency parking می گیره. دوباره برت می گردونه, یه دونه yield the way هست که فقط باید به عابر پیاده راه بدی. بعد می برتت توی Don Valley PKWY که سرعت مجاز 90 است ولی به خاطر تعمیرات جاده سرعت شده 60 تا و….
هیچی دیگه. منتظر شدم تا ساعت 11. افسر که اومد کمی خیالم راحت شد, یه آقای حدود 60 ساله, کمی تپل, و خیلی بامزه. بهم گفت که اگه دستپاچه هستم طبیعی است. عینک آفتابی ام رو برداشتم.
-می تونی عینک داشته باشی.
-اونوقت نمی تونی چشمهام رو ببینی.از كجا مي فهمي كه هواي آينه ها رو دارم.
-خوب مي توني سرت رو به اطراف بچرخوني كه بفهمم.
-نه, ترجيح مي دم عينكم رو بردارم. در ضمن از حد معمول دستپاچه ترم. چون محل امتحان رو اشتباه رفته بودم و اين دور و بر رو اصلا نيومدم.
-هه هه. خوب حالا بگو اسمت چطوري تلفظ ميشه؟
-كت بالو.
-يه كمي سخته.
-بگو كتي. راحت تره.
-خوب كتي. بريم.
-بپيچ راست. از همين لاين كناري برو. اون ماشينه احتمالا نمياد جلوتر از ايني كه الان هست. حالا دوباره راست…راستي من كه اينجا علامت مي زنم نترسي ها, يه وقت سكته كني (!!!!), هيچ چيز بدي نمي نويسم………خوب حالا تغيير لاين بده…بپيچ توي اين كوچه…دور سه فرمونه بزن…پارك ايمرجنسي بكن…همين جا…بله. مي دونم جلوي گاراژ مردمه, ولي مي توني پارك كني. مي دونم كه در مواقع ديگه اين كار رو نمي كني….خوب..حالا بريم توي اتوبان…برو سمت راست دوباره… بعد چهار راه دوم سمـت چپ بپيچ..بله..حالا برو توي اتوبان….نه, سرعت بگير…بيشتر….براي ورود به اتوبان آماده شو…بله..سرعتت خوبه…حالا تغيير لاين بده و برو توي اتوبان…..يه تغيير لاين به چپ اگه سيفه….يه تغيير لاين به راست اگه سيفه…بله….
-اينجا كه سرعت ۶۰ است. توي اتوبان چرا ۶۰ زده؟
-به اين تابلو ها خيلي دقت نكن. با سرعت بقيه ي ماشين ها برو وگرنه من و خودت رو به كشتن مي دي. ول كن اين تابلو ها رو (!!!!)…حالا مي خوايم از توي اتوبان بريم بيرون….سرعت رو پايين نيار…با همون سرعت لاين ات رو عوض كن…بله…خيلي خوبه….حالا رفتيم توي شهر دوباره…نه..زودي لاين ات رو عوض كن وگرنه بايد دوباره برگرديم توي اتوبان…..(كتي: قي…….ژ)…خوب…حالا مي خوايم بپيچيم چپ….نه..بگذار اين بغلي بره…
-من يه راننده ي ايراني هستم. نمي تونم بگذارم ماشين بغلي بره. بايد ازش راه بگيرم.
-هه هه…خيلي خوب. هر كاري مي خواي بكني بكن.. خوب..حالا برگرديم به محل امتحان….بله. من هم در مورد رانندگي در ايران زياد شنيده ام. قوانين اصلا معني و مفهوم ندارند. البته در چين و خيلي كشورهاي ديگه هم همين طوره.
-مي شه بپرسم شما كجايي هستين؟
-كانادايي الاصل. ولي پدرم فرانسوي زبان بوده. اون موقع ها فرانسوي زبان ها رو خيلي دوست نداشتند. در مورد دهه ي سي صحبت مي كنم. اونوقت مادرم عاشق پدرم شد. ولي خانواده ي مادرم توي عروسي شركت نكردند فقط به اين دليل كه پدرم فرانسوي زبان بود. من هيچ وقت زبان فرانسه رو ياد نگرفتم. به نظرم مادرم كار درستي كرد. عشق مهمه نه زبان. ولي حالا جريانات فرق كرده. ديگه زبان مهم نيست.
-مي تونم بپرسم امتحانم چي شد؟
-قبول شدي. معلومه كه قبول شدي. تو يه راننده ي واقعي هستي.
-!!!!!!!!!!! (نفس راحت!!)

و…
همين ديگه.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار