قرو قاطي هاي يك افراطي از مونترال
کت بالوی متفکر August 28th, 2004اينجا كانادا, صداي من رو از مونترال مي شنويد.
كلي جاي اين دوستمون رو خالي كرديم اينجا.
…….
حالا چي شده كه درمونترال دارم به اين جمله ي حسن كچل فكر مي كنم, حتما براي اينه كه از آقا جيمي و محصولات و پروژه هاي چهار چپ و راست راحت شده ام واسه ي دو روز:
چي شد كه تو ديو شدي؟ من اولش ميش بودم…
داستان جالبيه حسن كچل. حكايت هفت مرحله ي طريقت و..وصل و فنا (بقيه ي مراحل رو خيلي بلد نيستم), و شكستن نفس و وصل و اين حرف ها خلاصه. و مكالمه ي ديو با حسن كه از قسمت هاي مورد علاقه ي منه.
گاهي فكر مي كنم به اين كه راستي راستي همه چيز رو بندازم كنار و برم تارك دنيا بشم. گل آقا به طور جدي با اين موضوع مخالفه. مشكل من با خودم هميشه همينه. هيچ وقت حد ميانه ندارم. هميشه كاملا افراطي عمل مي كنم. و متاسفانه گاهي اوقات قابل پيش بيني نيستم. يهو مي بيني كاملا با آدم يك ماه قبل يا يك سال قبل فرق كرده ام.اگه همه ي آدم هاي دنيا مثل من افراطي و جهشي بودن اين منطق فازي بيچاره هر گز كشف نمي شد.
مطبوع ترين چيزي كه در هتل هست اينه كه صبح كه بيدار مي شي نبايد تخت رو جمع كني. كلا همه ي كارها رو ديگران برات مي كنند. زندگي دلپذيريه. فكر كنم به خاطر لوس بودن هميشگي منه كه تا ۲۵ يا ۲۶ سالگي كه ازدواج كردم كوچكترين كاري توي خونه نكرده بودم. حتي تختم رو هم مرتب نمي كردم. و گاهي وقت ها فرصت مي كنم به اصليت خودم برگردم.
اينجا خيلي قشنگه. داره كلي بهمون خوش مي گذره. ديشب تا ساعت ۲.۵ شب با گل آقا خيابون چرخي مي كرديم.
شايد پست بعدي رو از صومعه بنويسم. اگه بهم اجازه بدن كه از صومعه به اينترنت وصل بشم!!!!
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
August 28th, 2004 at 10:14 am
آخ آخ گ
فتي
اين تخت مرتب كردن و صورت شستن هر همه بدتر است
خوش بگذرد
به اميد ديدار
August 28th, 2004 at 11:30 am
امیدوارم که خیلی خیلی بهتون خوش بگذره.
August 28th, 2004 at 1:08 pm
دلم تتتتتتتتننننننننننگگگگ
گگگگگگگ ششددددددده براي شهرم! جامو خالي كنين خيليييييييي….
“از يه مونترالي-تورنتويي
غريب در اين غرب وحشي!!”
August 28th, 2004 at 6:16 pm
خيلي خوش
بگذره. ديسكو Thursdays جاي بدكي نيست. بهترين كلابها در همون طرفها هستند. راستي, كي گفته آدم د
ر منزل هم بايد حتما تخت رو جمع كني؟ سلام به گل آقا هم برسون.
August 29th, 2004 at 12:11 am
کتبالوی تارک کتبالوی جنایتکار کتبالوی
نق نقو کتبالوی رویایی کتبالوی سیاسی کتبالوی شاعر کتبالوی قصه گو …کتبالوی عاشق ..
ط
فلک گل آقا چطوری یه تنه با این همه کتبالو سرو کله می زنه؟؟ خدا میدونه :)))
خیلی خیلی به
تون خوش بگذره.
August 29th, 2004 at 3:47 am
khosh hallam ke faghat man to in donya tanbal nistam
hamishe fekr mikardam takht moratab kardan ye eynak tamiz kardan faghat az kaboshaye mane halla mibinam ke na hem behesh gereftaran :))
tabad bye khosh
begzare
August 29th, 2004 at 8:42 am
صومعه همه کارا
ت رو بايد خودت بکني و نمي توني به اصل خودت برگردي
August 29th, 2004 at 6:41 pm
خوش بگذره
August 29th, 2004 at 7:00 pm
خيلي خوش بگ
ذره ، گز اصفهان و سوهان قم مونترال فراموش نشود !!!
August 29th, 2004 at 9:23 pm
این کتبالویی که من می شناسم عاشق زند
October 8th, 2004 at 7:54 am
Great post, almost made me cry!
October 11th, 2004 at 9:26 pm
Nice blog, really enjoyed it.
October 13th, 2004 at 11:19 am
No way – you are plain wrong.
October 18th, 2004 at 1:32 am
Good post, thanks!
October 28th, 2004 at 3:40 pm
Great post – but I think you’re so wrong.
October 29th, 2004 at 7:03 pm
LOL, yea, I totally agree.
October 30th, 2004 at 2:50 pm
Very nice blog.
October 31st, 2004 at 10:18 am
Haha, this post was so funny.
November 1st, 2004 at 5:10 pm
Nice blog.
November 2nd, 2004 at 1:52 pm
Awesome post. Wish more people would.
November 6th, 2004 at 10:08 pm
Great blog post – loved it.
November 7th, 2004 at 6:15 pm
Nice perspective, you’ve
really made me think.
November 9th, 2004 at 1:41 pm
Hi. I
read all the time, figured I would unlurk to say hi.