بيهوده
دستهبندی نشده October 1st, 2004بيهودگي
در سرتاپاي وجود من مي دود
و من بيزار از اين وجود
رو به ناكجا آباد
تكاپو آغاز كرده ام
من بيهوده
به فردا دل خوش كرده ام
كه امروز نيز
هيچ افزون بر
امروز پيشين نداشت
بيهوده مي جنبم
فنا بسيار نزديك است
دوستتون دارم,خوش بگذره, به اميد ديدار
October 1st, 2004 at 12:24 pm
اولين گام در راه نجات، باور به پيروزي
است.
October 1st, 2004 at 12:47 pm
چرا بيهودگي؟ دل
قوي دار سحر نزديك است.
October 1st, 2004 at 1:24 pm
هر چه بگندد نمكش مي زنند. هر كي مي خواست ا
نرزي بگيره مي اومد كت بالو عسلي مي خوند. حالا كت بالو خودش حالش خوب نيست. انرزي مثبت پيد
ا كن عسل خانم. استراحت كن. بهتر مي شي.
October 2nd, 2004 at 10:22 am
كت بالو
خانم, ويتامين هاي امروزت فراموش نشود.
October 2nd, 2004 at 10:22 am
يادته راجب
جاده چي بهم گفتي؟.. جاده مهم نيست جهت حركت ما مهمه