اعترافات
دستهبندی نشده October 22nd, 2004امروز مارتين ساعت ۴:۴۵ وقت كشيش داره!!!!
مي خواد بره اعتراف و ازدواج كنه!!!
بي اختيار ياد تمام گناهاني افتادم كه مارتين كرده. عكس هاي سكسي كه داره به علاوه ي استريپ بارهايي كه رفته!!! به علاوه ي اين كه قبل از ازدواج با ايوانا (تنها دوست دختري كه از سه سال قبل تا حالا داشته) سانفرانسيسكو رفته اند. اگه آدم نكشته باشه و تجاوز و دزدي و كلاهبرداري هم نكرده باشه اينها تنها گناهانش هستند كه من و بقيه ي همكارها خبر داريم.
ياد داستان دزيره افتادم كه مي خواست بره پيش كشيش براي اعتراف به گناهانش قبل از ازدواج. ليست گناهانش رو نوشته بود. منتها توي شلوغ پلوغي گمشون كرد و نمي تونست پيداشون كنه.
خدا رو شكر من اگه قرار به اعتراف بشه به ليست نياز ندارم. چند قلم عمده و چند قلم ريزه ميزه. منتها مشكل فقط اينه كه گناه طبق تعريف من با تعريف كشيش فرق مي كنه. بايد اعمالم رو بنويسم. يه جدول درست كنم و با كتاب هاي مرجع تورات و انجيل و قرآن بسنجم. يه ستون كت بالو هم درست كنم. براي هر كدوم از اون سه تا ستون هم دو تا ورژن باز كنم. سنتي و مدرن. مي شه هفت تا ستون. يه ستون قضاوت جامعه هم باز كنم. به علاوه ي يه ستون نهم به نام “روايات ائمه و رساله ي مراجع عظام ” اونوقت جلوي هر كدوم از اعمالم بنا به اين كه طبق كدوم يكي از مراجع گناه بوده علامت بگذارم و بدم دست كشيش. يه كپي هم به آدرس خدا ارسال كنم. فقط اينجوري مي تونم دسته بندي كنم و خيالم راحت مي شه.
ولي آي دوست داشتم جاي كشيش باشم. يا برم يه گوشه موشه قايم شم و ببينم گناهان مارتين خره چي بوده. به نظرم خيلي كيف مي ده.
مي گم يكي از اون ميكروفون هايي كه مي چسبه به لباس, دم دستتون دارين؟ مي شه تا قبل از ساعت ۴ بعد از ظهر به من برسونينش؟ مي خوام بچسبونم به لباس مارتين و اعترافاتش رو بشنوم!!!
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
October 22nd, 2004 at 12:12 pm
از دستت كت بالو جان كلي خنديدم . ميكروفن كه شرمنده ندارم ا7ر هم داشتم تا از هيروشيما بيام انجا ديگه كار از كار گذشته شرمنده اين دفع زودتر بگو
October 22nd, 2004 at 12:15 pm
شاهكاري عسل خانوم. به خدا قسم اگه مي دونستم واسه ات ميكروفون جور مي كردم.
October 22nd, 2004 at 3:07 pm
شاهكاري فقط .
خيلي وقته وب لاگت را ميخونم ولي فكر كنم اين باره كه كامنت ميگزارم .
October 22nd, 2004 at 5:50 pm
به نظر من اینقدری که آخوندا و کشیشها باید نگران گناهانشون باشن من و تو و مارتین نیازی به این کار نداریم. گناهان ما در مقابل گناهان اهل دین پشیزی بیشتر نیست
October 23rd, 2004 at 5:01 am
اگه تونستي يه جورايي كشف كه كه اعترافاتش چي بوده به منم بگو چون براي منم جالب شده بدونم….
October 23rd, 2004 at 7:08 am
سلام عجب وبلاگ باحالی داری . آفرین. بی نظیره. موفق باشی.
October 23rd, 2004 at 9:23 am
با درود. اعتراف… ؟! جالب است. ولي نمي توانم اعتراف را درك بكنم. چرا بايد حتما رفت پيش يك شخص غريبه روحاني, و اعتراف كرد. آيا فقط نياز به اين است كه شخصي بگويد “شما بخشيده شده ايد”؟ منظور توهين ندارم. من ميتوانم پيش خودم هم اعتراف كنم. نه؟
فكرش را بكنيد يك برنامه تلويزيوني واقعي درست بكنند كه دوربين مخفي در اتاقك اعتراف باشد و زنده بيرون بخش شود…
آخر هفته خوبي را داشته باشيد. خوش بگذره…
October 26th, 2004 at 1:42 am
سلام
ببین کتی خانم من فکر می کنم خانمها اصولا در عمرشون گناه خاصی انجام نمی دن که احتیاج به اعتراف داشته باشن اگر فقط همین حس کنجکاوی (یا به اعتباری همون فضولی) رو کنار بزارن و به تبع اون کلی از خرایکاری های دیگه شون کنار گذاشته میشه (مثل دو بهمزنی و غیبت و …) واقعا آمرزیده آمرزیده وارد بهشت میشن…
حالا از شوخی گذشته نییجه اعترافات مارتین رو هم میشه به خوانندگان محترمت ابلاغ کنی؟