سفر پر ماجرا. (قسمت اول).
ماجراهای کت بالو و خودش November 29th, 2004چنین گفته اند اندر باب سفرنامه ی حضرت علیه کت بالوی محترمه ی مکرمه در ملازمت (!!)حضرت والا گل آقای محترم مکرم, همسر عظمایشان به ولایات معظمات ایالات متحده, مدینه واشنقطن دی سی.!!!
آورده اند که:
جونم واسه تون بگه قرار بود واسه عروسی دختر دوست مامانم بریم سه چهار روزی آمریکا.
از سه ماه قبل دنبال کار ویزا و دنگ و فنگ های مربوطه بودیم تا بالاخره لطف کردند و بعد از اطمینان از این که خدای نکرده, زبونم لال, هفت قرآن در میون, کت بالو و گل آقا تروریست و وابسته به هیچ گروه سیاسی نیستند, و از کانادا و ایران هم مونده رونده نشده اند,ویزای معتبر برای یک مرتبه ورود به خاک ایالات متحده رو به ما دادند.
……
(پایان بخش اول سفرنامه)
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
پیوست:
شعر امروز که داره توی سرم دنگ دنگ می کنه اینه:
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود
November 29th, 2004 at 5:45 pm
Hi Kathy
I thought Canadian citizens dont need visa to go to the US.or are u a Canadaian citizen?
Anyways
I really hope you have good time in the US
I have always had a good time in east coast and I dont like the west coast at all 😉
take care
November 29th, 2004 at 5:46 pm
Hi Kathy
I thought Canadian citizens dont need visa to go to the US.or are u a Canadaian citizen?
Anyways
I really hope you have good time in the US
I have always had a good time in east coast and I dont like the west coast at all 😉
take care
November 29th, 2004 at 7:09 pm
كتبالو جان آخه اين چه وضعشه؟
تو كه زدي رو دست من از خساست در نوشتن سفرنامه در تكه هاي كوتاه و كوچولو!!!
دفعه ديگه بيشتر بنويس…
ماچ و موچ.
–سوسكي
November 30th, 2004 at 12:37 am
دلشون هم بخواد ما ايرانيهاي گل بریم کشورشون
November 30th, 2004 at 11:13 am
يه چيزي هم بايد دستي بدن كه ما بريم!!
از خوداشون هم باشه!!
آوهووكي!!!
November 30th, 2004 at 11:20 am
يه چيزي هم بايد دستي بدن كه ما بريم!!
از خوداشون هم باشه!!
آوهووكي!!!
November 30th, 2004 at 1:54 pm
نظرت ميكنن ها . ما كه حسوديم ميشه. خوش بگذره
November 30th, 2004 at 1:55 pm
اینکه هنوز شروع نشده تمام شد!!