شعف و هيجان- موقعيت سوم
دستهبندی نشده December 8th, 2004حالت شعف و هيجان خاصي كه دارم درست مثل حالتيه كه توي يك چرخ و فلك سريع به آدم دست مي ده.
حالا چه موقع سرم گيج بره و قيلي ويلي بخورم خدا عالمه.
فعلا كه هيجان و شعفش رو با هيچي عوض نمي كنم.
———————————
براي بار سوم يه موقعيت تصميم گيري داشتم كه ممكن بود كل زندگيم و مسيرش رو عوض كنه. منتها تضمين شده نبود. جرات نكردم قبول كنم. ولي…دارم فكر مي كنم به يك تغيير مسير تدريجي و آروم طي دو يا سه سال آينده. تجربه ي يك حرفه ي كاملا متفاوت. وگرنه مي دونم افسوس تجربه نكردنش براي تمام عمر باهام خواهد موند.
عجيبه اگه يهو سر سي سالگي تصميم بگيرم برم دنبال يه چيز كاملا متفاوت؟ شرط عقل نيست. خيلي دارم بهش فكر مي كنم. مي ترسم, هم مي ترسم برم دنبالش, هم مي ترسم نرم دنبالش. راه ميانه؟ تغيير مسير تدريجي و با احتياط.
جرات داشتن و بي كلگي اينجا ها به درد آدم مي خوره. لطفا اگه دارين يه ذره اش رو قرض بدين. حسابي احتياجه.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
December 8th, 2004 at 1:04 pm
نكنه مي خواي بري سراغ رقص؟ يا شايدم ورزش؟ كدوم يكي ؟
موفق مي شي. نگران نباش. سراغ هر كاري كه بري موفق مي شي. چون روحيه ات روحيه ي بازنده نيست.
December 8th, 2004 at 1:06 pm
كت بالو جان: به نظر من عوش كردن مسير زندگي در سي سالگي هيچ هم كار عجيب و محير العقولي نيست. بايد هميشه بري دنبال اون كاري كه بيشترين انگيزه رو براش داري.
December 8th, 2004 at 1:07 pm
چرخ و فلك رو داشته باش. اينجوري ميفهمي كي سرت گيجي ميخوره و كي قيلي ويلي ميخوره اين سره مهربونتون
December 8th, 2004 at 1:20 pm
كتي چرخش يكباره انرژي زيادي از انسان ميگيره و ممكنه حتي باعث شكستت بشه.
December 8th, 2004 at 1:46 pm
سلام … امان از دست این دودلیهای ما ..امان
December 8th, 2004 at 2:16 pm
منهم به همينجا رسيدم… ديگه از علم و فن آوري خسته شدم. يك درس توي دانشگاه مجازي بارنز اند نوبل هم در همين خصوص برداشتم كه بد نبود… راجع به اينكه شغلي رو پيشه كنيم كه بهش عشق ميورزيم و از باخت نترسيم… فكر كنم اين همون midlife crisis باشه كه بهش دچار شديم و بد هم نيست اگه بتونيم راه درستمونو از توش پيدا كنيم…
راجع به ليندن هم داستان به يك فعاليت خيريه ختم نميشه… سر فرصت برات حسابي ازش مينويسم…
ماچ و موچ،
–سوسكي
December 8th, 2004 at 5:57 pm
سلام
اين ترديد و سر دو راهي موندن دست از سر هيچ ايراني بر نميداره /اميدوارم تو موفق باشي/زياد تعريف اينجا رو شنيده بودم/براي اولين باره اومدم اينجا/ولي با عرض … زياد چنگي به دل نزد/خوش باشي
December 9th, 2004 at 9:36 am
سلام کتبالو عزيز
تغيير و چالش هميشه هيجان انگيز هست و باعث شيريني زندگي .ولي کمي محافظه کاري و دوباره فکر کردن بد نيست,به هر حال از صميم قلب برات آرزوي موفقيت ميکنم