حالت شعف و هيجان خاصي كه دارم درست مثل حالتيه كه توي يك چرخ و فلك سريع به آدم دست مي ده.
حالا چه موقع سرم گيج بره و قيلي ويلي بخورم خدا عالمه.
فعلا كه هيجان و شعفش رو با هيچي عوض نمي كنم.
———————————
براي بار سوم يه موقعيت تصميم گيري داشتم كه ممكن بود كل زندگيم و مسيرش رو عوض كنه. منتها تضمين شده نبود. جرات نكردم قبول كنم. ولي…دارم فكر مي كنم به يك تغيير مسير تدريجي و آروم طي دو يا سه سال آينده. تجربه ي يك حرفه ي كاملا متفاوت. وگرنه مي دونم افسوس تجربه نكردنش براي تمام عمر باهام خواهد موند.
عجيبه اگه يهو سر سي سالگي تصميم بگيرم برم دنبال يه چيز كاملا متفاوت؟ شرط عقل نيست. خيلي دارم بهش فكر مي كنم. مي ترسم, هم مي ترسم برم دنبالش,‌ هم مي ترسم نرم دنبالش. راه ميانه؟ تغيير مسير تدريجي و با احتياط.
جرات داشتن و بي كلگي اينجا ها به درد آدم مي خوره. لطفا اگه دارين يه ذره اش رو قرض بدين. حسابي احتياجه.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار