چهل تکه.
دستهبندی نشده December 26th, 2004همیشه همینطوره. تا شعاع 5 یا ده متری یک چیز یا یک کس رفتن کاری نداره. حداقل در نود و پنج درصد موارد همینطوره. حریم هر چیز و هر کس تا 5 یا ده متره.
داشتن اون چیز یا اون کس در همون فاصله ی ده متر آخره, که سخت ترین مرحله ی حرکته.
کل فاصله تا ده متر رو می شه در مدت یک دهم زمان لازم برای ده متر آخر پیمود.
تفاوت آدم موفق و ناموفق در پیمودن همون ده متر آخره. تازه باز هم دو سه متر آخر کلی سخت تر می شند و مدت بیشتری می طلبند.
درست مثل اینه که هر هدفی بالای یه نمودار باشه که یه محورش زمانه و یه محورش فاصله و نسبت لگاریتمی با هم دارند.
بامزه ترش اینه که هر کسی توی یه نمودار با یه عالمه بعد های مختلف ایستاده, هر لحظه می تونه یک بعد رو حذف یا یه بعد رو اضافه کنه, و حرکتش رو در بعد های مختلف تند و کند کنه.
و بامزه تر از همه این که هیچ کدوم از این حرکت های تند و کند و هدف ها و فاصله ها ربط مستقیمی به شاد بودن و حس خوشبختی ندارند.
——————
زندگی دوست داشتنی ترین چیزیه که در زندگی تجربه کرده ام. با هزار جور تعریف مختلف, با هزار جور دید مختلف, و به شکل دردناکی قشنگه. تلف کردنش حیفه و…عمیقا باور دارم می شه هر لحظه اش رو تا حد ممکن برای خودمون و برای دیگران شادتر و دلپذیر تر کنیم.
یه چیز دیگه: اگه خودت با تمام وجود و توان از زندگی لذت نبری امکان نداره بتونی برای دیگران لذت بخش اش کنی. حتی اگر مبارز هم باشی باید از مبارزه و زندگی لذت عمیق ببری که بتونی به دیگران هم لذت بردن رو یاد بدی.
نمی شه چیزی رو بلد نبود و تجربه نکرد و به دیگران یاد داد و منتقل کرد.
——————–
رفتیم کنسرت اندی و مایکل و شانی و ستار.
ستار از وقتی بچه بودم تا حالا همیشه خواننده ی مورد علاقه ی من بوده. با اون همه غرور و شخصیت به خود مطمئن و با صدای حریرمانندی که داره.
متاسفانه به دلیل این که خیلی خودش رو بالا می گیره توی کنسرت هاش خیلی کم می خونه. چیزی در حدود ده یا دوازده تا آهنگ. برخلاف بقیه که کلی می خونند و می خونند.
از اندی هیچ وقت خوشم نیومده. هیچ وقت هم آهنگ هاش رو بیش از چهار پنج بار گوش نداده ام. حالا که با شانی هم میاد و بیشتر زمان کنسرت رو برای اون تبلیغ می کنه. دختر خوش قد و بالاییه و خوب هم می رقصه, ولی خواننده نیست. بیشتر می تونه مدل یا رقاص باشه تا خواننده. اگه بره سراغ رقص و مادلینگ به نظرم خیلی خیلی موفق تر خواهد بود. وگرنه صدا نداره, انچنانی هم موسیقی بلد نیست. کلا به نظرم این کار نیست.
مایکل خیلی بامزه بود. کلی از دستش خندیدیم. باز هم اگه بیاد می رم کنسرتش رو ببینم. هم خیلی خوب برنامه اجرا می کرد, هم برنامه ی خوبی اجرا می کرد. خودش هم آدم دوست داشتنی ای بود.
———————-
وقتی یه تغییری می کنی و هیچ کس نمی فهمه طبیعی ترین و درست ترین نتیجه گیری اینه که بهترین تغییر رو کرده ای. چون اینقدر به طبیعت خودت نزدیکه و باهات و با شخصیت ات هماهنگی داره که انگار از ابتدا با همون متولد شده ای, نه این که یه جوری بوده ای و حالا تازه یه جور دیگه شده ای.
می فهمین چی می گم؟
———————-
دست آخر به خدمتتون عرض شود که:
چون تو را میل و مرا از تو شکیبایی نیست؟!
صبر خواهم که کنم لیک توانایی نیست
مر تو را نیست به من میل و شکیبایی هست
بنده را هست به تو میل و شکیبایی نیست
چه بود سود از آن عمر که بیدوست رود
چه بود فایده از چشم چو بینایی نیست
بر سر کوی تو در قید وفای خویشم
ورنه نارفتنم ای دوست ز بیپایی نیست
من سگ کویم و هر جای مرا ماوایی است
بودنم بر در این خانه ز بی جایی نیست
گفتی از اهل زمان نیست وفایی کس را
بنده را هست ولیکن چو تو فرمایی نیست
دل رهایی طلبد از تو به هر روی که هست
ور چه داند که چو روی تو به زیبایی نیست
در چو در بحر بود چون تو نباشد صافی
گل چو بر شاخ بود چون تو به رعنایی نیست
سیف فرغانی هر روز بیاید بر تو
دولت آنکه تو یک شب بر او آیی نیست
—-
لامذهب سرمای بی پیر اینجا همه مون رو تا آخر این زمستون تبدیل می کنه به بستنی یخی.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
December 26th, 2004 at 3:32 pm
بابا شما كه دارين هسته خرماي زندگي رو در ميارين . هسته رو نخورين يه موقع . چون ما پوسته اشو در آورديم . و داريم حال ميكنيم !!!!!!سرماي اينجا هم سخت سوزانست . شادمان باشي
December 26th, 2004 at 7:43 pm
كتبالو خانم سلام
دفعه اوله ميام اينجا از نوشته هات خيلي خوشم اومد. خواستم بگم من تو حومه واشنگتن زندگي ميكنم شانس اوردي سياه ها نخوردنت. اونا خيلي خطرناك هستند . بد نگاهشون كني در جا با تير ميزننت. شانس اوردي. هتل هم فكر كنم تو بتزدا بوده. خلاصه خوشمان آمد. به شهر ما خوش آمده بودي. اگر اجازه بدي دوباره سر ميزنم.
قربان يو باي
December 27th, 2004 at 4:50 am
مدتی بود سر نزده بودم . . یو زندگی خودتو داری و خیلی خاصه . امیدوارم این واست مشکلی ایجاد نکنه
December 27th, 2004 at 5:56 pm
چه خوب شد كه كلي از دوستان رو ديدم در كنسرت