كمينه ي بيسوات
دستهبندی نشده December 27th, 2004مي شه يه جوونمردي, مسلمون با كمالاتي, اهل كتابي, دستي از آستين بيرون بياره. يه چرخي اين زير بزنه, واسه ماي بيسوات معني اين كلمه هاي قلمبه و سلمبه رو بنويسه يا كه از فرهنگ معين و دهخداي زنده ياد پيدا بكنه, يا كه يه لينكي به دايره ي معارف بده, كه ديگه اين كتبالوي كمينه زحمت دوستان نده:
خاج پرست
نروك
تخر خر
عوج بن عنق (به نظرم اين يه آدمي بوده. منتها نمي شناسمش).
وضنت (شايد هم و حرف ربطه و لغت فقط ضنت است!!)
جبلت
قنازه
ولله يه ۶ صفحه از ۶۶ صفحه ي توپ مرواري صادق هدايت رو خوندم,نصف لغت ها رو بلد نبودم!!! حالا كو تا زبون مادري خودم رو ياد بگيرم. چه رسد به زبون اين زبون نفهم هاي ينگه دنيايي. عجب دلم خوش بود تا حالا.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
December 27th, 2004 at 6:28 pm
سلام
من هم چندان سوادی ندارم اما معنی بعضی هاش رو می دونم.
خاج= صلیب-دار
نروک= ریشه یک نوع گیاهه
جبلت=سرشت-فطرت
December 27th, 2004 at 6:29 pm
من هم چندان سوادی ندارم ولی معنی چند تاش رو می دونم
خاج=صلیب-دار
نروک= ریشه یک نوع گیاه
جبلت=فطرت-سرشت
December 27th, 2004 at 6:52 pm
نروك يعني درخت ميوه عقيم.
December 27th, 2004 at 7:59 pm
خوب به بين عزيزكم آخه آدم كه نبايد همه چيز را بفهمه خوب شايد نويسنده پدر خودش را در آورده يه كلمه اي پيدا كنه كه كسي نفهمه چي ميگه راستش را بخاي اين يه شگرد منم يه وقتايي همين كار را ميكنم اينقدر حال ميده يه روزي يه نويسنده معروف بشي و همه كتابات را بخرند ولي هرچي ميخونند هيچي سر درنيارند من كه اگه همچين روزي بياد حسابي حال ميكنم
December 27th, 2004 at 8:01 pm
اي بابا كلي رنوشتم نه رسيد ( من كه ديگه حوصله ندارم باشه براي دفه بعدي)
December 27th, 2004 at 9:10 pm
این چند تا را فعلا داشته باش تا بعد:
عوج بن عنق مردي بود از شهر بلقا و با قدي بسيار بلند كه در تاريخ طبري از او نوشته شده است و در محاوره براي شخص غول پيكر استفاده ميشود.
تخر خر فكر كنم قرائت جاهلانه از دين است.(90%)
وضن به مهنای بافتنی است ولی معنی دیگری هم در عربی دارد که نمیدانم.
قناز يعني صید
December 27th, 2004 at 9:58 pm
دوست عزیز:
بنده یک وجیزهٔ مختصر در توضیح توپ مرواری نوشتهام. البته در آن کلمات دشوار معنی نشدهاست بلکه بیشتر به کنایات اشاره شده. مثلا «پوست کندن همدانی».
این هم آدرس:
http://geocities.com/kazeb_zelalat/kaazeb.pdf
در ضمن اصطلاح « خاجپرستها» = مسیحیان = فرنگیان خیلی مورد علاقهٔ هدایت بوده است و در نامههایش هم آن را زیاد استعمال میکرد.
یک مقالهٔ مفصل هم دربارهٔ توپ مرواری بنده چند وقت پیش پیدا کردم: (البته الان که لینکش را امتحان کردم کار نکرد!)
http://www.persian-heritage.com/currentissue/Issues/No31/FarsiSection31/pages31/p63-64.html
December 27th, 2004 at 10:52 pm
ما از الغاطه اينجوري بصيار فاسله داريم .ثلام. اوزر ميخاحم.
December 28th, 2004 at 6:10 am
خواستم اظهار فضل کنم، ديدم دوستان همه رو گفتهاند. اما از من ميشنوی يه لغتنامهء دهخدا يا دست کم فرهنگ عميد بذار توی گنجه. اينجور موقعها به درد ميخوره.
December 28th, 2004 at 8:19 am
کتبالو خانوم ، نروک به جنس نر هم گفته می شه یا به ماده نازا !!! هم گفته می شه .
December 28th, 2004 at 8:52 am
مطميني كتابت پر از اشتباه چاپي نيست!!!!!!!!
December 28th, 2004 at 11:24 pm
فقط خواستم بگم كه من چم (معناي) واژه هاي ياد شده را نمي دانم. بيخودي روي من يكي حساب باز نكن!
January 3rd, 2005 at 2:03 am
خواستم اظهار فضل کنم، ديدم دوستان همه رو گفتهاند. اما از من ميشنوی يه لغتنامهء دهخدا يا دست کم فرهنگ عميد بذار توی گنجه. اينجور موقعها به درد ميخوره.