اول یه جوک که خیلی خوشم اومد:

آقاهه رفت پیش خدا, پرسید: خدایا چرا زن ها رو اینقدر خوشگل آفریدی؟ خدا جواب داد: برای این که شما مردها دوستشون داشته باشین. آقاهه پرسید: پس چرا اینقدر احمق آفریدی شون؟ خدا جواب داد: برای این که اونها هم شما رو دوست داشته باشند.!!!

با حال بود. هزار معنی درش نهفته بود. اصلا فکر کنم مکالمه حقیقت داشته و یک کسی استراق سمع می کرده.

———
کاش حداقل کوچکترین گوشه اش حقیقت داشت. در اون صورت کسی برای تقسیم پیدا شده بود. کاش…

———

باحال اینجاست:
طبق اخبار واصله مارتین خره, که چندی است ملقب شده به مارتین خان, یه پله ورجیده بالا و شده “پرایم”. این موضوع قراره محرمانه باشه تا فردا صبح (واسه همین من توی وبلاگم نوشتمش!!). مارتین هم به من نگفت. کلاغه به ژولیت خبر داده. به نظرم کلاغه “هانگ” بوده. به من هم اشاراتی کرد. ژولیت راستا حسینی بهم گفت.
مارتین از جلسه که اومده بود بیرون دقیقا داشت می درخشید. دقیقا درخشیدن هاش رو می شناسم.
سه تا “پرایم” تعیین شده اند. مارتین, (و حدس می زنم) للوید و جیمز (ملقب به دانا, اگه خاطرتون باشه). برای هر سه تاشون خصوصا مارتین خان آرزوی موفقیت می کنیم. واسه مارتین یه کمکی نگران هستم. زیرپایه ی دانش قوی نداره و فکر می کنم اوایل کار کمی بیش از دیگران تحت استرس قرار بگیره. اون دو تای دیگه ولی خیلی خوبند. مسلما مشکل خاصی نخواهند داشت.

یه کمی از این که یه همکار خیلی نزدیکم رو از دست میدم دچار افسردگی شده ام. فکر کنم می فهمم چه ام شده.همیشه من وسط کار یهو کار عوض می کردم یا به سرم می زد و یه کار دیگه رو شروع می کردم. حالا که به دلایل متعدد به این نتیجه رسیده ام که لااقل 5 سال (و تحت شرایطی 50 سال) سر این کار بمونم طبیعتا خودم می مونم و یکی یکی همکارهام رو از دست می دم!! 🙁

به نظرم باید سر همون 5 سال کارم رو یا دپارتمانم رو عوض کنم.
مارتین فعلا سر خورد توی گروه دیوید منتها یه رده بالاتر از اینی که توی گروه ما بود.

——-
امروز رادیو داشت می گفت که یه کسی از مناطق زلزله زده گفته که کمک های نقدی بیشتر از رفع نیاز ماست. لطفا دیگه ارسال نکنید.
داشتم فکر می کردم در ایران اگه کل دنیا رو هم لقمه می کردند به نام کمک نقدی و می چپوندن توی دهن مسئولین,هیچ کسی نمی گفت بیش از نیازمونه.
همه می گفتند “بازم بدین, بازم بدین” آخرش هم بعد از بالا کشیدنش می گفتند پیف پیف بو می ده.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار