سركاري هاي كتبالو
دستهبندی نشده January 28th, 2005مارتين خان, كار جديد رو گرفته و شروع كرده, ولي هنوز كسي براي جانشيني اش پيدا نشده. اينه كه در حال حاضر دو تا كار تمام وقت داره, با يه حقوق البته به نظرم!!! خلاصه حسابي قر و قاطي شده.
قد مارتين حسابي بلنده. حدود يك متر و نود. ديروز عجله داشت. من هم يه چيزي ازش مي خواستم. داشت دنبال چيزي كه من ميخواستم مي گشت. جلوي خود من دو بار به شدت كله اش رو كوبيد به تيزي لبه ي قفسه, همچين كه به قول مشقاسم نفسش و ناموسش قاطي شد. طفلك تا يكربع تمام كله اش رو گرفته بود توي دستش و خم و راست مي شد و خجالت مي كشيد ناله و گريه كنه.
از در رفتم بيرون. بعد از يكربع برگشتم و بهش گفتم مارتين من مي تونم كمكت كنم؟ گفت يه كمك خيلي اساسي مي توني بكني. ميتوني يه گلوله خالي كني توي مغز من؟
January 29th, 2005 at 1:05 am
بيچاره حالا اومد يك كم خوشمزگي كنه ها ولي تا اون باشه كه ديگه سر به سر كتبالوي ما نگذاره
January 29th, 2005 at 1:06 am
بيچاره حالا اومد يك كم خوشمزگي كنه ها ولي تا اون باشه كه ديگه سر به سر كتبالوي ما نگذاره