سوزن
دستهبندی نشده March 23rd, 2005احمقانه ترين كار دنيا كه خيلي وقت ها هم انجامش مي ديم اينه كه وقتي به خودمون سوزن مي زنيم و مي بينيم دردمون مي گيره, نه تنها سوزن زدن به خودمون رو ادامه مي ديم, بلكه خيلي وقت ها به جوالدوز ارتقا مي ديمش.
هيچ كسي هم در اين سوزن زدن ها دخيل نيست. خود آدمه و خودش. راحت و آسوده سوزن رو بر مي داره و هي هي فرو مي كنه به دست و بالش و يواشكي يه جور كه كسي خبردار نشه درد مي كشه و ريز ريز جوري كه كسي نشنوه آه و ناله مي كنه.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
March 23rd, 2005 at 11:17 pm
عزیز
نوروز بر شما فرخنده باد. امیدوارم سال نو نیز همچنان پُر و پیمان بنویسید.
دوستت دارم
March 24th, 2005 at 5:23 am
آخ آخ گفتي!!
احساس حماقت شديدي بهم دست داد!
March 25th, 2005 at 7:56 am
كتبالو ديدمت يادم بنداز جواب اين لاگت رو بدم چون يك كم بيتربيتي هست! اگر اصرار كني البته همينجا جواب ميدم كه سرخاب خانم هم جوابش رو بخونه كه احساس حماقتش ته نشين بشه (:
( اين علامت خنده بايد باشه! ده دقيقه است نوشنم اينو جرات نميكنم پست كنم يك وقت علامت گريه نوشته نشه تو كامنتها نقهمي شوخي دارم ميكنم ناراحت بشي (بشن) و ….) (امان از اين عقل!)
April 1st, 2005 at 12:00 pm
كوس مادر همتوت