آدم هاي دلپذير, آدم هاي دلناپذير
دستهبندی نشده May 2nd, 2006امروز باز فرانك و مارك اومدن شركتمون. فرانك مثل هميشه روي اعصاب من راه مي ره! و مارك مثل هميشه دلپذيره. فرانك چيني هست و مارك اسرائيلي. فرانك ده روزي از من بزرگتره و مارك بيست سالي!! فرانك تكنيكال شون هست و مارك سيلز من. فرانك رو ترجيح مي دم سال تا سال هم نبينم, مارك رو هميشه دوست دارم كه ببينم. فرانك شوخي هاي يخ بي مزه ي نابجا مي كند. از مارك هرگز حرف نابجاي حساب نشده نشنيده ام. فرانك ابله بي اعتماد به نفس ساده لوح خنك است. مارك سياس و با تجربه و معدن اعتماد به نفس و حسابگر.
باز نشستيم سر نهار. رفتيم رستوراني كه سوشي مي دادن. من و كارن و مارك و فرانك چهارتايي يه چيز سفارش داديم. سوشي. فرانك باز همونجا سر نهار توضيح داد كه اگه ژاپن بوديم مي تونستيم بريم رستوران هايي كه سوشي رو روي بانوان برهنه سرو مي كنند!!!!! مارك لبخند زد و گفت البته جالبه فرانك. ولي فكر مي كنم فعلا سوشي رو همين طور كه هست بخوريم بهتر باشه! و بعد با ظرافت موضوع صحبت رو برگردوند به رستوران سوشي بسيار خوب و در عين حال نه چندان گرانقيمتي كه حوالي منزل ما و ايضا آقاي مارك وجود داره.
در بحث بعدي (توجه بفرماييد كارن هنگ كنگي است) فرانك توضيح داد در هنگ كنگ تعداد دخترها داره روز به روز نسبت به پسرها زياد مي شه و دخترهاي هنگ كنگي با بحران كمبود شوهر و دوست پسر مواجه هستن و دليلش اينه كه پسرهاي هنگ كنگي دخترهاي چيني (مين لندي) رو براي ازدواج به دخترهاي هنگ كنگي ترجيح مي دن!!!!!!!!!! اين بار من و مارك دو تايي مونده بوديم كه چطور مي شه فرانك رو خفه كرد! كارن هم نه گذاشت و نه برداشت, براي فرانك توضيح داد دختر خانم هاي چيني سنتي هستن, ميشينن توي خونه و با حداقل حقوق شوهر هر چندتا بچه كه شوهره بخواد براش ميارن و كارهاي خونه رو مي كنن. در صورتي كه دخترخانوم هاي هنگ كنگي مي خوان شغل شون رو داشته باشن و استقلالشون رو, خريد و تفريحشون هم به جا باشه. بنابراين اصولا دخترخانوم هاي هنگ كنگي به جاي شوهر هنگ كنگي (توي صورتش گنديده رو خوندم) نوع اروپايي و آمريكايي اش رو ترجيح مي دن و اونجاها دنبال بخت خودشون مي گردن!!!
اين فرانك بي مزه و لوس دقيقا و كاملا با وقت نشناسي و اظهار نظرهاي بي مورد و بي جا روي اعصاب من راه مي ره. گناهي نداره طفلك. كمي ناهنجاري رفتاري (!!) داره. نهايتا هم براي خودش مشكل سازه تا هر كس ديگه. منتها از آدمي كه اين طور بلاهت از سر و روش بباره كلا لذت نمي برم. آدم بايد شخصيت و نكته سنجي داشته باشه و زمان و مكان و موقعيت خودش رو تشخيص بده بابا.
از تمام اينها گذشته دقيقا تفاوت دختر چيني و هنگ كنگي رو بين ژوليت و كارن مي بينم. ژوليت حسابي مطيع و سر براه و اهل خونه و زندگي, كارن عين برق و باد دنبال كار و جاه طلب و صد البته فضول!
وينيفرد هم كه براي خودش كسيه و همه كلي ازش حرف شنوي دارن هنگ كنگيه! يه نمه لاتي بخوايم گريز بزنيم: شير مادرشون حلالشون باشه!!!!
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
May 2nd, 2006 at 4:49 am
من جايي كه زندگي ميكنم پره چينيه. فكر ميكنم فقط خودشو با خودشون كنار ميان
May 2nd, 2006 at 12:53 pm
خوشحالم كه برگشتي.
خوبيش اينه كه اين همكارهاي ما فارسي نميدونن و نميتونن وبلاگهاي مارو بخونن 😉