براي دل خودم (۲)
دستهبندی نشده May 12th, 2006هميشه اينطرف نرده ها بودم. هميشه با حسرت اونطرف نرده ها رو نگاه مي كردم. اونقدر پريدم و پريدم, تا خودم رو اونطرف نرده ها پيدا كردم. حالا…انگار تازه به جاي اصلي ام رسيده باشم. نمي دونم جاي اصلي ام از اول همين طرف بوده, يا فقط چون طرف اول رو تجربه كردم, طرف ديگه رو اينقدر دوست دارم و ازش بي نهايت لذت مي برم.
شايد اگه از اول همين طرف بودم, باز مي پريدم و مي پريدم, تا به طرف ديگه برسم!
به هر حال…حس مي كنم ده سالي رو يه طرف نرده تلف كردم, يا…بيش از حد لجبازم!
—
چشم هام باز نمي شن از شدت خواب. هنوز به اندازه ي بيست دقيقه اي كار دارم.
—
اينجا براي از تو نوشتن هوا كم است
دنيا براي از تو نوشتن مرا كم است
اكسير من نه اينكه مرا شعر تازه نيست
من از تو مي نويسم و اين كيميا كم است
دريا و من چه قدر شبيهيم گرچه باز
من سخت بيقرارم و او بيقرار نيست
با او چه خوب مي شود از حال خويش گفت
دريا كه از اهالي اين روزگارنيست
امشب ولي هواي جنون موج ميزند
دريا سرش به هيچ سري سازگار نيست
اي كاش از تو هيچ نمي گفتمش ببين
دريا هم اينچنين كه منم بردبار نيست
شعر از محمد علي بهمني.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
May 12th, 2006 at 2:06 am
من اگر خوابم بياد هيچ كاري نميتونم بكنم. چه برسه وبلاگ بنويسم
May 12th, 2006 at 10:00 am
…
تا اين غزل شبيه غزل هاي من شود
چيزي شبيه عطر حضور شما کم است
گاهي تو را کنار خود احساس ميکنم
اما چقدر دلخوشي خوابها کم است
May 12th, 2006 at 12:29 pm
سلام … هیچوقت سعی نکردم و هنوز هم نمیکنم از نرده بپرم …بلکه همیشه کوششم بود که برداشته شود!!!