عاشق شدم دوباره!!!!
دستهبندی نشده June 10th, 2006هورا…هی…عاشق شدم دوباره. این بار که حسابی هم عاشق شدم, فله ای!!!!
عاشق یه تیم فوتبال دسته جمعی, همه با هم(!), و بیشتر از همه گلرشون !!! تری نیداد و توبه گو شاهکار بود.
تمام نیمه ی دوم ده نفره, جلوی سوئد, لااقل هشتاد درصد ورزشگاه تماشاچی های سوئدی بودن, و تری نیداد یک دونه گل هم نخورد. اگه به من بود, گلرشون رو طلا می گرفتم!!! لااقل سه تا گل مسلم رو گرفت!
گل آقا مجبور بود بره بیرون. تنها بودم, البته یه آقای خرمگس گنده هم بود که از شدت هیجان روی صندلی بند نمی شد, دقیقا سه بار عین دیونه ها تنهایی واسه ترینیداد و توبه گو جیغ کشیدم و دست زدم!!!!! فکر کنم خرمگسه فکر کرد دیونه ام. ترسید, رفت!! نمی بینمش دیگه!
هورا به جیمز دانا که از تبار پاک سیاهان آمریکای مرکزی ست.
گرچه..راستش, این آقای جیمز ما همچین جون و حالی نداره. حسابی هم سرماییه. لهجه ی بدی هم داره. اما باهوشه و دانا, و بسیار جاه طلب و گاهی هم آتشی مزاج. روی هم رفته دوست داشتنی.
—
سید الجزایری الاصل طرفدار تیم اسپانیاست. می گم چرا؟ میگه چون از نظر فرهنگی به ما نزدیکترن. می گم عربستان سعودی چی؟ می گه اه اه, می گم ایران…می گه روی این یکی نمی تونم نظر بدم. دختراش از تیمش بهترن!!!!!! می گم چهارتا کشور آفریقایی توی جامه. می گه فقط تونس به ما نزدیکه. اونها رو هم دوست ندارم. مردم تونس جنس شون خرابه!!
—
اگه قرار بود زیادی شکلات خوردن یکی از علل مرگ باشه مسلما به خواست خودم مرگ بر اثر زیاده روی در خوردن شکلات رو در خواست می کردم!!! از صبح تا حالا میخکوب روی کاناپه, فوتبال می بینم و شکلات می خورم و وبلاگ می نویسم!!! گل آقا هم چای میده, خونه رو تر تمیز می کنه, با من فوتبال می بینه, و کاری رو که من بیرون از خونه دارم داوطلبانه به جام انجام می ده.
به قول دوست مامانم: خدا به بعضی ها گفته ببم. چشم شیطون کور, گوشش کر, فعلا یکی از اون بعضی ها منم!
—
از امروز تا اطلاع ثانوی عاشق تیم و تمام دست اندرکاران فوتبال تری نیداد و توبه گو هستم. لطفا مزاحم نشوید!!!!!
بدبختی, اونقدر واسه عشق هام و حتی سوگلیه مایه نگذاشتم که اسمشون رو یاد بگیرم!!!! زحمت هم نکشین, برام بنویسین هم یه ثانیه بعد یادم رفته.
به قول فروغ نازنین:
من به پایان جام نیندیشم…که همین دوست داشتن زیباست….
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
June 11th, 2006 at 12:20 am
پس تنها نبودم ..چون منهم بد جوري طرفدار ترينيداد شده بودم جوري كه هر وقت اين سوئديهاي مي رفتن طرف دروازه تمام عضلاتم منقبض مي شد .
با اين وضعيت فكر كنم امشب ديگه سكته كنم