سركاري هاي كتبالو
دستهبندی نشده July 18th, 2006عاشق كارنم!! تا آخر دنيا وقت دارم كه “روش فكر كردن” رو ازش ياد بگيرم.
دخترك گاهي بد خلق مي شه. اونجور موقع ها آدم دلش مي خواد سرش رو بكوبه به ديوار. بقيه ي اوقات ولي كار كردن باهاش يه عالم مزايا داره.
بهترين چيزي كه ازش ياد گرفته ام تا حالا, روش فكر كردن و روش برخورد با مسائله.
ايراد هايي هم داره دخترك. ولي…خوبي كار كردن باهاش به ايراد هاش مي چربه حسابي.
—
به شدت احساس عذاب وجدان مي كنم.
جيمز دانا در مورد سيد ازم سوال كرد. سيد درخواست داده براي كاري كه توي تيم جيمز هست. مجبور شدم تمام نقاط ضعف سيد رو هم براي جيمز توضيح بدم. كار گرفتن سيد به تك تك كلمه هايي كه من مي گفتم بستگي داشت, و به شدت حس بدي داشتم! خصوصا وقتي جيمز اطلاعات دقيق تر مي خواست. به فارسي اگه مي خواستم توضيح بدم, بار كلمات رو مي دونستم, اين كه چه لحني بايد استفاده كنم. اين كه هر كلمه چقدر بار منفي يا مثبت داره. انگليسي اما, سعي كردم از بهترين و واضح ترين كلماتي كه مي دونم استفاده كنم.
اين سيد…خدا بگم چكارش كنه. اگه به من بيشتر اعتماد مي كرد, و توي كارهايي كه از عهده بر نمياد بيشتر از من كمك مي خواست و به كار آموز ها هم حسادت نمي كرد, قطعا و مسلما هم خودش راحت تر بود, و هم من راحت تر مي تونستم تمام نقطه ي ضعف هاش رو به عنوان نقاط قوت به خورد جيمز بدم.
حالا تازه دارم مي فهمم چطوري بايد براي يه كارفرما كار كرد.
تازه هم مي فهمم چقدر جيمي و بقيه از دست من زجر كشيدن, وقتي بهشون اجازه نمي دادم كمكم كنن, و وقتي بهشون اعتماد نمي كردم.
اين كاملا چرته كه يه كارفرما, يكي از كارمندهاش رو به بقيه ترجيح مي ده! لااقل آقا جيمي امكان نداره كارمندي رو به ديگري ترجيح بده, يا به عبارت بهتر, كاري رو براي يكي بكنه, و در شرايط مساوي از ديگري دريغ كنه! مگه اين كه نفع شخصي در ميون باشه.
خلاصه كه…اگه سيد كار رو نگيره عذاب وجدان تا يكي دو هفته اي ولم نخواهد كرد.
—
هميشه وقتي مي رم با آقا جيمي حرف بزنم به فين فين كردن مي افتم!!!!
به نظرم يه چيز روحي ناخود آگاه بايد باشه كه وقتي هول بشي, يا دستپاچه, ايراد هات بيشتر از حالت عادي كه ريلكس هستي نمود پيدا مي كنن. امكان نداره وقتي با پرد و هنري حرف مي زنم به فين فين بيفتم, يا…به اين شدت به فين فين بيفتم!!
—
جيمز دانا هم اعتقاد داره كه كانادا در مورد اسرائيل خيلي داره تند روي مي كنه و كارهايي كه اسرائيل مي كنه بي معنيه.
جان چنگ خنگول اعتقاد داره چون كانادايي هاي لبناني دو تا مليت دارن, دولت كانادا حق داره كه خودش رو مسئول ندونه. چون اونها با مليت ديگه اي رفته ان لبنان و الان دولت لبنان در قبالشون مسئوله! خنگول فكر نمي كنه خودش هم دقيقا همين وضعيت رو داره و به نفع خودشه كه سنگ انسانيت و اخلاق رو به سينه بزنه!
ولله هر جرياني يه بعد انساني فيزيكي منطقي داره, يه بعد انساني تر غير فيزيكي با يه منطق ديگه.
بنده به شخصه اعتقاد دارم توي اين دنيا دولت ها به قدرت مي رسن براي اين كه طرف قدرت رو بگيرن, نه طرف بنده و جنابعالي رو. ملت ها هم به قدرت مي رسن براي اين كه قدرت دولت رو محدود تر كنن و نگذارن حسابي بچاپتشون!
و…هزار نكته ي باريك تر ز مو اينجاست…
دنياي خشن مزخرفي داريم. كلات رو بچسب, باد نبره. اين قانون آخره, واسه آدم هايي كه به اندازه ي من ترسو باشن.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
July 18th, 2006 at 4:51 pm
سلام. بار اول است كه بلاگ شما رو ميبينم، بسيار روان و صميمي مينويسيد. با نظرات اين پستتون موافقم. از آشنايي با شما خوشحال شدم. سلامت و پيروز باشيد.
July 18th, 2006 at 5:58 pm
كتبالوي عزيز و ارجمند ……
ممنون از موشكافي و نكته سنجي شما ….. توضيح كوتاهي نوشتم از بابت بزودي . خلاصه اينكه فلاش بكي بود به تبليغ بزودي در سينما هاي پايتخت :))
July 19th, 2006 at 2:34 am
شما و ترس؟؟
شما و هول شدن؟
در مورد عذاب وجدان هم 2 هفته يك كم زياده!!!
January 18th, 2007 at 4:14 am
زشسهدخ
January 18th, 2007 at 4:15 am
اففح://صصص.غشاخخ.زخئ
January 18th, 2007 at 4:16 am
http://www.yahoo.com
January 18th, 2007 at 4:31 am
hkjhkhhjkjhk
January 18th, 2007 at 4:32 am
errererere