صبح کله ی سحر به عادت همیشه شعر می خوندم. این شعر از یغما گلرویی شانسی پیدا شد. به دلم نشست بد فرم. شاید وقت گذاشتم و از بر کردمش:

گفتم : كبوتر ِ بوسه!
گفتي : پَر!
گفتم ‍: گنجشك ِ آن همه آسودگي!
گفتي : پَر!
گفتم : پروانه پرسه هاي بي پايان!
گفتي : پَر!
گفتم : التماس ِ علاقه،
بيتابي ِ ترانه،
بيداري ِ بي حساب!
نگاهم كردي!
نه انگشتت از زمين ِ زندگي ام بلند شد،
نه واژه «پر» از بام ِ لبان ِ تو پر كشيد!
سكوت كردي كه چشمه ي شبنم،
از شنزار ِ انتظار من بجوشد!
عاشقم كردي! همبازي ِ ناماندگار ِ اين همه گريه!
و آخرين نگاه تو،
هنوز در درگاه ِ گريه هاي من ايستاده است!
حالا – بدون ِ تو!-
رو به روي آينه مي ايستم!
مي گويم: زنبور ِ گزنده ي اين همه انتظار،
كلاغ ِ سق سياه اين همه غصه!
و كسي در جواب ِ گفته هاي من «پر!» نمي گويد!
تكرار ِ آن بازي،
بدون ِ دست و صداي تو ممكن نيست!
پس به پيوست تمام ِ ترانه هاي قديمي،
باز هم مي نويسم:
برگرد!

صبح توی اخبار داشت می گفت. خانوم الیشا کاتبرت بیست و چهار ساله گفته که برای مجله ی پلی بوی برهنه نمی شه!
تا حالا معلوم شد که برای مجله ی پلی بوی برهنه نمی شه. بشتابید. دیگران شاید هنوز شانسی داشته باشن.
چرا واسه پلی بوی برهنه نمی شه؟ نمی دونم. برین از خود الیشا خانوم بپرسین.
تمام مدت فکر می کردم این خانوم با ماریلا کاتبرت نسبتی نداره احتمالا؟ آنی شرلی رو که یادتونه. هان؟

کاندولیزا خانوم امروز رسیده لبنان. بعد هم یه سر می ره اسراییل. از همین حالا گفته می شه که مذاکرات دیپلماتیک فایده نداره! این حزب الله و اسراییل می خوان بزنن تو سر و کله ی هم و همدیگه رو داغون کنن!
شاهکاره به خدا. نمی فهمم این وسط آمریکا واسه چی وزیر و سفیر می فرسته این ور اون ور! شوخی شوخی شد ابرقدرت و مبصر دنیا! بابا بی خیال.
به نظر میاد دنیا همیشه باید یه ابرقدرت و امپراطوری داشته باشه. حالا یه روزی رومه یه روزی ایران یه روزی چین و ماچین یه روزی هم..آمریکای جهانخوار خودمون.

عاشق این قدرت و ثروتم که آدم بچه و پدر مادرش رو هم به خاطرش می فروشه.

مسخره ها. نیم ساعته به این عنوان می خندم:

بفرمایید..یه فرستنده هایی درست کردن برای این که بعد از عمل جراحی چیزی توی بدن مریض جا نمونه!!!
مطمینم جراح اگه خانوم باشه امکان نداره چیزی توی دل و روده ی مریض جا بگذاره. منتها آقایون یک ویژگی مشترک دارن و اون اینه که باید پشت سرشون راه بیفتی و هر کاری می کنن بعدش جمع و جور کنی. در کابینت رو ببندی. وسایل کار رو جمع کنی. آچار پیچ گوشتی و قیچی باغبونی رو بگذاری سر جاش. ماشین ریش تراش رو بگذاری توی جلدش. در کرم و در خمیردندون رو ببندی…. اصطلاح قمی اش می شه آقایون دست پشت سر ندارن!!!!
جراح هم که بشن وسایل رو جا می گذارن توی شکم مریض بدبخت. مریضه شانس آورده که جراح یادش نمی ره, شکم مریض رو عین در کابینت چارتاق باز بگذاره.!!!!

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار