روزمره ي كتبالو (11)
دستهبندی نشده August 10th, 2006همیشه و برای همه ی آدم ها به قول جورج اورول بعضی ها از بعضی ها مساوی ترند. برای من برای شما برای همه.
بیست و یک نفر رو به جرم قصد ارتکاب حملات تروریستی در ده هواپیما در لندن بازداشت کرده اند.
کل پروازها خصوصا به مقصد آمریکا به هم ریخته ان و تاخیر یا کنسل بهشون خورده!
آدم ها عین نخود و لوبیا در اسراییل و لبنان و عراق می ریزن زمین.
یه چینی کانادایی رو امروز در چین ممکنه اعدام کنن.
بعضی از آدم ها از بعضی دیگه مساوی ترن! برای من. برای شما. برای همه.
—
از قشنگترین یاد آوری هایی که خوندم در کتاب عزیز نسین بود. نامه ای که به آخرین مهمانش (یا همون مرگ) می نویسه.
توی اون نامه می گه: هرگز به کسی حسادت نکردم. نه به این دلیل که اعتقاد داشته باشم حسادت صفت بدی باشه. به این دلیل که هرگز کسی رو از خودم بالاتر ندیدم که بهش حسادت کنم.
یادم باشه واسه منی که در بعضی موارد خدای حسادت کردن هستم.
—
مگه دستم به این مارتین خره نرسه. انگار نه انگار که دو هفته پیش یه عالمه حرف پشت سر من زده! پسره جنس خراب. رفته مرخصی. ایمیل زده که این کار رو بکن. ایمیل زدم که مگه مرخصی نیستی. برو من هواشو دارم. ایمیل زده که یه میلیون بار تشکر. تو بهترینی !!!!
اگه اون معذرت خواهی هفته ی پیش اش نبود خانومی رو می گذاشتم کنار و هر چی از دهنم در می اومد بهش می گفتم!
—
صبح ها بلند می شدم و صبح زود می رفتم ورزش. گل آقا هم یکی دو ساعتی دیرتر بیدار می شد و می رفت سر کار. حالا صبح ها خودم که بیدار می شم گل آقا رو هم همون شش و نیم صبح بیدار می کنم. من می رم ورزش. گل اقا رو هم تا یه جایی می رسونم و می ره سر کار. صبح ها بهم می گه احساس بچه کوچولو های خواب آلویی رو داره که مامانشون به زور بیدارشون می کنه و می فرسته مدرسه!
عصری دارم می برمش کلاس! این کلاس رو هم من شروع کردم و قبل از این که گل آقا بفهمه چی شد دید خودش هم داره میاد کلاس.
واسه یه کلاس دیگه هم دو هفته دیگه اسمش رو نوشتم و تولدی دادم بهش!
دارم بفهمی نفهمی واسه سومی هم آماده اش می کنم یه جوری که خودش حواسش نباشه و یهو ببینه تو کلاسه!!!!
امروز صبح تمام مدت توی ماشین توی راه احساس استعمارگر ظالمی رو داشتم که ایده ی استعمار پنهان رو با موفقیت تمام اجرا کرده و خوشحال داره مستعمره اش رو با لذت می جوه که قورت بده!!!!
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
August 10th, 2006 at 9:56 am
كتبالو. چرا كامنت هاي دري وري رو پاك نمي كني؟ نمي توني فيلتر بذاري؟ در ضمن چطوري با مستعمره داري!
August 10th, 2006 at 12:51 pm
سلام…. امان از دست فیلتر گذاری!!! دری وری را که تعریف میکند! دیگر هرجا میری کامنتدانی ها قفل و فیلتر دارند و یکی هم ندارد میگوییم …
August 10th, 2006 at 3:01 pm
بيچاره گل آقا! چيكارش داري كتي جونم! حالا دوستشون داره يا تو رو دربايستي ثبت نام ميره كلاس؟!
August 10th, 2006 at 4:11 pm
كتي جون منطور از سومي ني ني بود ديگه 🙂