خیلی راحت می شه حاصل یه عمر رو خراب کنی. اونقدر راحت که حتی فکر کردن بهش باعث وحشتم می شه.
می شه مدت ها بگردی و کار بگیری. سال ها کار کنی و حاصلش رو بریزی توی هارد یه کامپیوتر. بعد انگشتت رو بگذاری روی مثلا دگمه ی کنترل و A . بعد روی دیلیت و بعد روی یس. اونوقت حاصل تمام اون مدت از بین می ره. چقدر محشر می شه اگه درست لحظه ی قبل از تحویل پروژه این اتفاق بیفته.
می شه پدربزرگت یه عمر کار کرده باشه. رسیده باشه به پدرت که اون هم یه عمر کار کرده و بعد برسه به تو. بعد بیست سالی کار کنی. فرض کن حسابی هم زرنگ یا حالا شارلاتان باشی. خونه بخری. قصر…هلی کوپتر..قایق..با پول خردت دو تا گالون بنزین بگیری. بعد همه ی پول هات رو بریزی توی قایقه . بنزین بریزی روش. موتور قایق رو روشن کنی استارت بزنی بفرستی اش وسط آب. سوار هلی کوپترت شی و بعد یه گوله خالی کنی توی قایقه و …بوووووم. قایق رو بفرستی رو هوا با همه ی پول هات. بعد با هلی کوپترت و گالن دوم بنزین برونی طرف قصرت از سقف آسمون شیرجه بزنی روی سقف قصرت…بو…مممم…با هلی کوپترو بنزین و قصر سوت شی رو هوا!!!!

یه بیماری احمقانه ای اومده سراغم. با علاقه ی عجیبی به تمام اتفاق های مخرب ممکن فکر می کنم.

گاهی وقت ها چشمات رو باز می کنی می بینی درست وسط کابوست نشستی!! هرچی میخوای چشمات رو ببندی بگی دارم خواب می بینم به خدا. کابوسه هنوز…می بینی نه..کابوسه حی و حاضر واقعیت داره!!
۰۰۰

توضیح: همه چی امن و امانه. به تمام مقدساتتون قسم فکر عجیب غریب نکنین!
گل آقا همین جا نشسته چای می خوره. خونه سر جاشه. هارد کامپیوترم هم دست نخورده. هلی کوپتر و قصری هم که اصلا به کار نبوده.
فقط…گاهی فکر می کنم چقدر راحت می شه به یه لحظه زد و یه عمری رو خراب کرد. امکان نداره به یه لحظه بشه درستش کنی. امکان نداره.
مواظب باشیم. مواظب خودمون. مواظب همه. به خاطر خودمون.

ترسوتر از من آدم توی همه ی دنیا پیدا نمی شه.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار