دراکولای وحشت زده
دستهبندی نشده September 21st, 2006حس دراکولایی رو دارم که یکی دو قطره خون یه قربانی رو مکیده و جون گرفته و دلیل این که دودله خون قربانیه رو تا ته سر بکشه این نیست که ناراحت قربانیه یا این که اعتقاد داشته باشه خونخواری عمل شنیعیه! دلیلش اینه که می ترسه نکنه شناسایی بشه و صلیب رو تا ته فرو کنن تو قلبش و حسابش رو برسن تا درسی بشه برای تمام دراکولاهای خونخوار بدترکیب!!!
—
یکی دو تا تلفن به یکی دو نفر که خیلی هم دوستشون دارم بدهکارم. ببخشید. به شدت مشغولم. هیچ وقت مشغولیاتم (!!) به این اندازه نبوده.
فردا…حتما…
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
September 22nd, 2006 at 1:47 am
عجب تعبير ترسناكي
September 22nd, 2006 at 2:31 am
كتي جان فكر قلب ضعيف و مردني مارو نميكني؟
September 22nd, 2006 at 3:52 pm
كاش به منم تلفن بدهكار بودي دلم برات تنگ شده ! اين قرارهاي وبلاگي چي شده؟