یه کتاب داستان داشتم بچه که بودم. قصه ی یه بچه موش که نمی خواست موش باشه. بابا بزرگش دم نداشت و پاش هم لنگ می زد چون دمش رو گربه کنده بود و پاش توی تله گیر کرده بود. آقا موشی کوچولو نمی خواست به سرنوشت بابابزرگش دچار شه. خلاصه…موشی کوچولو یه روز صبح تصمیم گرفت پرنده بشه روز بعدی شیر روز بعدی یه چیز دیگه روز بعدش…و صد البته هر شب به شکل یه موش کوچولوی خسته و گل آلود و دست و پا شکسته بر می گشت توی بغل مامانش!

این مدت کارم خیلی بهم فشار آورده. بیشتر از همیشه. به شدت توی رقابت -با خودم احتمالا- گیر کرده ام. به خودم سخت می گیرم. دیشب نصفه شب از خواب بیدار شدم و زده ام زیر گریه که می خوام کارم رو عوض کنم!!!!!! گل آقا همون نصفه شب عین مامان موشه با خنده و شوخی به گریه های من گوش داد و اخر سر وقتی گفتم برام مهمه کاری باشه که هر شش ماه یه بار نخوام به اندازه ی یه فوق دیپلم درس بخونم بهم پیشنهاد داد برم مامای حیوانات بشم! چون احتمالا نه حیوون جدید به وجود میاد و نه راه های جدید برای زایمان حیوانات اختراع می شه!!!! ولله صد هزار سال هم عمر می کردم این شغل به نظرم نمی رسید. می گن در دین مبین اسلام به مشاوره تاکید زیاد شده.

امشب فکر بهتری به نظرمون رسید.
آمیش ها یه گروه مذهبی هستن که به سنتی ترین روش های ممکن زندگی می کنن. نه از برق استفاده می کنن. نه سوار ماشین می شن. هنوز غذای روزانه شون رو به شکل دو هزار سال قبل تهیه و استفاده می کنن و اصلا و اصولا مدل زندگیشون به شکل لااقل بیست قرن پیشه.
ایده آل من…قراره از فردا برم آمیش بشم!!!!
پارسال در چنین روزی…به خوبی یادمه فرداش می خواستم برم چی بشم!!!!
—-

دهه…باحال…نمره ی مشق اون بارم شد نود و یک و نیم!!! با کلی تعریف و تمجید. طبق معمول از مقدمه و از قانع کننده بودن کل نوشته!

شاید هفته ی دیگه تصمیم بگیرم برم یه آمیش نویسنده بشم!
—-

اگه کسی کاری سراغ داره که جدید ترین تکنولوژی اش مربوط به بیست سال پیش باشه و تا سی سال آینده هم فن آوری اش به روز نشه و تعداد خانوم ها و آقایون در اون شغل تقریبا مساوی باشه و دوره ی یادگیری اش هم دو سال باشه و با پرستیژ هم باشه و حقوقش هم در حد مکفی باشه و استرس هم نداشته باشه لطفا بگه برای روزهای آینده نیاز دارم.
—-

میز کار خانوم ها توی اداره سه تا چهار برابر آقایون باکتری داره! و میز کار آقایون بسیار بیشتر از دستشویی اداره باکتری داره!!!!!!
دلیل میزان بسیار زیاد باکتری میز خانوم ها به آقایون در وهله ی اول خوراکی های بسیار زیادی هست که توی میز کار و کشوهاشون نگه می دارن. در وهله ی دوم لوازم آرایش و کرم دست و در وهله ی سوم تماس بیشترشون با بچه ها!!!!
این تحقیقات در دانشگاه آریزونا (اگه درست یادم باشه) انجام شده و در وب سایت سی بی سی (باز هم اگه درست یادم باشه) نقل شده.
مقاله رو سر کلاس انگلیسی بهمون دادن که بخونیم و خلاصه نویسی کنیم. اینه که مرجع رو درست یادم نیست. محتوی اما دقیقا همین بود که گفتم. بیشتر از ده بار خوندمش که بتونم درست خلاصه اش کنم!

آقای استاد محقق آخر مقاله گفته بود اگه قحطی بیاد مسلما قبل از هر جا به کشوی میز کار خانوم ها دستبرد می زنم!
—-

پسر همکلاسی ام ازم پرسید ایرانی هستم. گفتم آره. و ادامه دادم تو هم که از عربستان سعودی هستی. حالت بهش برخوردن رو توی صورتش دیدم. سرش رو بالا گرفت و گفت چرا این فکر رو کردی؟ من نه مال عربستان هستم و نه مذهبی ام. من افغانی هستم!
افغانی ها و ایرانی ها شباهت های زیادی دارن به نظرم. 🙂

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار