پریشب ها اونقدر مشکل خارش پوستی ام , خصوصا به مدت دو ساعت بعد از این که از داروی جدید استفاده کردم, حاد شد, که به گل آقا اعلام کردم در حال حاضر اگه کسی قول بده که خارش من رو درمان کنه خونه و ماشین و باقی دار و ندارم رو با کمال میل بهش می دم, و اگه بهم بگن این مشکل تا آخر عمرت هر شب باهات خواهد بود بی دروغ و بی اغراق دست کسی رو می بوسم که همین لحظه محبت کنه و این شب رو بکنه شب آخر زندگی من! و همون لحظه یادم افتاد متنی رو که توی وبلاگ دوستی دیده بودم در مورد بیماران ام اسی. تصادفا همون شب ایمیل اش رو گرفتم و…به هر حال…ببینید دیگه.
گاهی وقت ها آدم چیزی رو لمس می کنه که تا قبلش هرگز لمس نکرده بوده. قبلا مریض بد حال شده بودم.
گلاب به روتون دل به هم خوردگی, مریضی شدید که فشار خونم به شش و هفت رسیده بود و ایضا مخملک و آبله مرغون. اما این یکی خارش آخری راست راستی امونم رو برید. لمس کردم یعنی چی وقتی حاضری تمام دار و ندارت رو بدی اما درمان شی, و لمس کردم یعنی چی که اگه درمان نشی هزار بار آرزو کنی که بمیری.
و به هر حال تصور کردم یعنی چی که بدونی درمانت هست و یه جایی وجود داره, اما دار و ندارت رو هم بدی توان خریدش رو نداری. از خود بیماری دردناک تر…
—
کشیش کلیسای کاتولیک اعتراض کرده که شرکت تلفنی تلاس روی موبایل هاش پرنوگرافی عرضه می کنه!
کشیش کلیسای کاتولیک به نظرم یادش رفته که پرن از پر سود ترین تجارت هاست و تلاس هر قدر هم که برای کشیش محترم احترام قائل باشه و هر قدر هم که کاتولیک باشه, از این سود میلیاردی نمی تونه صرفنظر کنه.
به هر حال…به نظرم آقای کشیش هم کار خودش رو داره و به خوبی داره انجامش می ده و…رییس تلاس هم کار خودش رو و البته به خوبی در حال انجامشه و تولید کننده های پرن هم به همچنین.
فقط به نظر میاد که آقای کشیش و روسای تلاس در یه موضوع مشترکن. جفتی بیزنسشون به پرن بستگی شدید داره!!!! هر یک به طریقی از یه جای بی ناموسی آقایون و خانوم ها قسمت اعظم نونشون رو می خورن.
دنیای باحالیه. کیف می ده آدم بشینه یه گوشه و بخنده.
خداوند بزرگترین جوک عالم رو خلق کرده و توی راه شیری داره به سرعت اس ام اس می کنه. واسه ی کی؟ خدا می دونه. خودش هم که هزاران سالی هست داره قاه قاه به ریش مخلوقاتش می خنده. تنها موردیه که راست راستی دلم می خواست جای خدا نشسته بودم. ای کلک….
—
هی راستی…رشد شغلی خداوند چطوریه؟ عجیبه. به نظرم تنها موجود لایتغیر دنیاست! حوصله اش سر نمی ره؟
—
مقاله در مورد ایران…از خبرنگار گلوب اند میل.
هان…قم!! امکان نداره حرفی از ولایت ایران بشه و اسم مملکت قم توش نباشه!
خوشمان آمد از روزنامه ی گلوب که اینقدر با کمالاته!!
در ضمن اون عکسه شمایل امام دوازدهم نیست. اصلا من غیر از شمایل امام اول شمایل یازده تای دیگه رو هیچ وقت ندیده ام. گاسم یه شمایل بوده مال همه ی امامها! خلاصه به هر حال اون پسرک افغان توی عکس از قرار معلوم داره شمایل دوازدهمی رو می فروشه!
گرچه نمی فهمم اون آدم تیر خورده ی توی عکس چه ربطی به امام دوازدهم داره. گاسم یا بچه افغانیه اشتباه کرده یا خبرنگار گلوب…یا…بنده…
—
فرصت نشد بنویسم راستی. شوکه شدم. آنا نیکول اسمیت خانوم مرد!!!
به همون شدت باور نکردنی بود که بگن آنا نیکول اسمیت خانوم برنده ی نوبل فیزیک شد!!
پدیده ی جالبی بود این زن. به شدت به پریس هیلتون و بریتنی اسپیرز و لیندسی لوهان و نیکول ریچی و اون دسته اراذل ترجیح اش می دادم.
به عبارتی اون دسته ی اراذل و اوباش رو اصلا دوستشون ندارم. بیشتر از هر چیزی بی هویت هستن و برای خودشون به شدت مضر بیشتر از این که برای هر کس و هر چیز دیگه ای مضر باشن.
آنا نیکول به عنوان یه مدل موفق پلی بوی هویت داشت و…بدیش این بود که یادش رفت عمر یه مدل مجله ی پلی بوی زیادی کوتاهه!
ادم ها گاهی وقت ها اشتباهات خیلی اساسی به بزرگی خود زندگیشون می کنن.
—
استعداد زندگی غار نشینی ام به شدت زیاده.
اگه دوستام نباشن ممکنه هفته ها فقط برم سر کار و کلاس و خونه و تنهایی کافی شاپ و بار!
گل آقا یه وقتایی بهم میگه یه کمی مردم گریزم!
یا…شاید زیادی با خودم حال می کنم.
بزرگترین انگیزه ام برای مبارزه با این مردم گریزی نیاز به ادامه ی بقاست در زندگی اجتماعی این قاره! و..خصوصا محل کارم.
توی محل کارم خودم رو زورکی از سر میز بلند می کنم که برم با ملت حرف بزنم خودم رو لوس کنم. اونها خودشون رو لوس کنن. حرف بزنیم و ارتباط خلق کنم.
در راستای همین حرکت آگاهانه با بخش هایی از شخصیت آقا جیمی, مارتین تسویی, ژولیت, جی مین, هانگ, مارتین خره, کارن و یه دوجین آدم دیگه آشنا شده ام. لذت خاص خودش رو داره ولی صادقانه بگم…سر میزم از کار کردن بیشتر لذت می برم.
و…تازه فهمیدم که پرد یه خونه داره به قیمت تقریبی یه میلیون دلار که توی حیاط پشتی اش یه زمین تنیس داره و تابستون ها برای همکارها تورنمنت تنیس می گذاره!
حالا واسه اولین بار در زندگیم انگیزه دارم برم تنیس یاد بگیرم که..با
همکارها بر بخورم.
این پرد بی نهایت هیز حسابی درب داغون!!!! تنها کسی که تصور نمی کردم خونه ی یه میلیونی داشته باشه.
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار