ترم جدید زبان
دستهبندی نشده June 7th, 2007انگلیسی این ترم به اندازه ی ترم قبل خوش خوشانم نیست. به خودم نجنبم نمره ام می شه سی جای آ.
دلیلش هم واضحه. چهل در صد شاگرهای کلاس, زبان اولشون انگلیسیه و دوم این که از اول هم از خانوم معلممون خوشم نیومد.
به هر حال, نتیجه این که باید سه چهار برابر درس بخونم.
دیروز یه مقاله ای رو می خوندیم که خیلی برام بامزه بود.
مکالمه در فرهنگ ژاپنی و در فرهنگ غربی.
یه خانوم آمریکایی که شوهر ژاپنی کرده و رفته ژاپن نوشته که با این که زبان ژاپنی رو یاد گرفته بوده اما وقتی می خواسته توی مکالمه ژاپنی ها شرکت کنه متوجه می شده که بلافاصله بعد از این که اون حرف می زده همه ساکت می شده ان و مکالمه تمام می شده. بعد از مدتی به این نتیجه رسیده که یه جای کار ایراد داره و بعد از مدت ها فقط شنونده بودن, به نتیجه رسیده.
روش مکالمه ی ژاپنی با روش مکالمه ی غربی فرق داره. خود خانومه تشبیه می کنه به بازی والیبال و بازی بولینگ.
در فرهنگ غربی عین بازی والیبال به حرف گوینده جواب می دی, همون توپ رو که گوینده فرستاده به سمت ات, بلند می کنی و نمی گذاری زمین بیفته. وقتی هم دسته جمعی بازی می کنین, مهم نیست کی به توپ ضربه بزنه. هر کسی نزدیک بود توپ رو می گیره که توپ نیفته زمین.
روش ژاپنی برعکسه. عین بازی بولینگ می مونه. هر کسی یه توپ برای خودش داره. توپ رو می زنه. همه ساکت می شن و نگاه می کنن و در پس زمینه تشویق هم می کنن. توپ که به هدف خورد, نفر بعدی (که بنا به نوبت باید توپ رو بزنه) میاد جلو. توپ خودش رو بر می داره و می اندازه.
حالا اگه کسی بخواد به روش غربی در مکالمه ی ژاپنی ها شرکت کنه, مثل اینه که در بازی بولینگ بی توجه به نوبت ات بپری و توپ بولینگ طرفت رو از اون وسط برداری و پرت کنی طرف ملت!!! و تازه انتظار داشته باشی که ملت هم توپ رو برات دوباره پرت کنن! درست مثل این که بخوای بولینگ رو مثل والیبال بازی کنی.
چپروی همین مسئله وقتی هست که یه نفر بخواد والیبال رو به روش بولینگ بازی کنه!
….
خودم مدل حرف زدنم تا چهار پنج سال پیش مثل کسی بود که نخواد بازی رو ادامه بده. بلکه بخواد بازی رو برنده بشه!
اگه طرفم سرو می زد برای شروع بازی, من اسمش می کوبیدم که توپ بخوابه توی زمینش و دیگه نتونه جواب بده و ببازه.
نمی دونم فرهنگ ایرانی اینطور هست, یا…من این مدلی بودم.
به هر حال…الان از اون لحاظ خیلی خیلی بهتر شده ام.
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
June 7th, 2007 at 4:39 pm
منم یه مدتی اینجوری بودم بعدا فهمیدم چون یه کمی تهاجمی بودم بوده! نه که جدی جدی بخوام ماهجم باشم ها، ناخودآگاه اینجوری می شد! شاید به هورمون ربط داشته!
اه! منم اینجورم که از معلمم همون اول خوشم نیاد فاتحه ام خوندست! نمی دونم چراها ولی اینجوریم!
June 8th, 2007 at 2:57 am
سلام ..سرانجام با همراهی و کمک چند تن از دوستان ایرانی علاقمند مقیم تورنتو ، اولین و بزرگترین سایت خبری و اطلاع رسانی فارسی برای ایرانیان تورنتو و کانادا با این آدرس افتتاح شد:
http://www.irantoronto.net
در این سایت بیشتر از 200 صفحه مطلب درباره مهاجرت ، تحصیل و اقامت در کانادا وجود داره و هر روز هم آپ می شه.
خوشحال می شیم اگه مطالب اون رو مفید تشخیص دادی شما هم لینکش رو به وبلاگت اضافه کنی.
راستی کد اچ تی ام ال لوگو رو هم داریم .اینجاست!
http://www.irantoronto.net/persian/logo.php
منتظر دریافت مطالب ، خبر ، خاطره و مقاله های خوب شما هستیم
موفق باشی ..خدا نگهدار
June 8th, 2007 at 2:27 pm
kojayeen shoma ha baba? mobile ha mashkook, khouneh hamishe eshghal!chetori mishe yaftetoon?
ramin mikhast ba gol agaha gap bezane, man mikhastam bebinam in refighe shado shangoolemoon dar che hale ke nashod
toonestin bezanig, melissa ham vasatoon ye mache abdar mifreste
felan
June 9th, 2007 at 1:06 pm
مي شه لطفا بگين كجا كلاس زبان مي ريد؟ ممنون
June 11th, 2007 at 12:20 pm
مرسي كه تجربه كلاست رو با ما قسمت ميكني … چقدر جالب بود اين تشبيه …