چل تکه
دفترچه ی خاطرات February 3rd, 2008یک درس برنامه نویسی جاوا برداشته ام. بسیار مفرح است. خصوصا که مشغله ی اصلی همسر آدم برای پنج سال متوالی جاوا بوده باشد!
باید مفهوم platform ها و API ها و application ها رو می فهمیدم تا یک درک کامل و عمیق از سرویس ها داشته باشم. به موازات مطالعات جانبی ملتفت لزوم تجربه کردن برنامه نویسی و دست و پنجه نرم کردن عملی با جریانات شدم. اندکی کرم هم کمک کرد. در حال حاضر جهت تفریح و گذراندن اوقات فراغت با همسر برنامه نویسی می کنیم!
—
ولله دلایل گل آقا برای این که به من خیانت نمی کنه -اصولا برام جای سواله که چرا انسانی باید به انسان دیگه وفادار باشه- جالب بودند. اولینش این بود که می گه می دونه به محض این که به من خیانت کنه من هم بهش خیانت می کنم!!!!!!!!
خدمتتون عرض شود که دلایل بعدی تسلی بخش تر بودند.
…
ایول بابا!!!! دمم گرم!!!
—
آقای امید. در مورد سوالتون راستش تمام کارهای وبلاگ من رو گل آقا می کنه و من فقط و فقط توش می نویسم. بنابراین برای جواب دادن به سوال شما خیلی واجد صلاحیت نیستم. می دونم اگه بخواین راحت و بی دردسر کار کنین می تونین روی بلاگ اسپات و ورد پرس دات کام و سایر سایت هایی که می شه روشون بلاگ نوشت یه وبلاگ درست کنین.
—
رفتم ورزش. کنار من یه آقای مسن شاید حدود هفتاد ساله بود که با مربی کار می کرد. ای…ای…ای…ای روزگار غدار…وزنه ای که آقاهه به کمک مربی بالا میبرد کمتر از نصف وزنه ای بود که من به راحتی پونزده تا پشت سر هم می زدم.
…
خوبه آدم یادش بمونه اونچه طبیعت به آدم داده رو خود طبیعت باز پس می گیره. امانت است دیگر. بازی قشنگی ست این امانت های پیاپی و باز ستاندن های تدریجی اش. و..پایان راه اونچه که انسان از اغنا و رضایت و شادی در خود ذخیره کرده و بیش از آن…هیچ…
زندگی بی نهایت زیباست.
—
رقص این هفته تقریبا زانو به بالای پای من رو فلج کرده! ای خدا بگم طراحش رو یک در دنیا و صد در آخرت دچار حرکات موزون کنه.
—
برم…یا که نرم..؟!!!
همچین انگار لبه ی امپایر استیت واستادی دوباره. می گی بپرم؟ دفعه ی قبل خیلی کیف داد. بعد انگار نه انگار که دفعه ی قبل شانسکی افتادی رو یه بار پنبه و آخر کار هم جای این که استخونت خورد شه خوش خوشانت شد و حالی به حالی شدی. انگار باز باورته که حالا درسته که کف خیابون آسفالته و حکما آخر کار استخونات عین نون تافتون نرم می شن. ولی …پروازش خیلی کیف داشت. شاید…آخر کار باز دوباره بار پنبه رد شد و باز خوش خوشانت شد و باز برگشتی بالای امپایر استیت که دوباره پرواز کنی!
—
اگه بشه چی می شه….
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
February 4th, 2008 at 1:06 am
اون چيزي كه ميخواي اسمش خيانت نيست. مردا فقط ارتباط با مرداي ديگه رو خيانت ميدونن.
February 5th, 2008 at 9:38 am
سلام.
ا. بيخيال آي تي. جاوا ماوا چي چيه.
2. آفرين به گل آقا. 😉
3. دوباره آفرين به گل آقا. بابا اين گل آقا خيلي زحمت كشه. به قيافه اش نميخوره. يك بار شماره تلفن منو گرفت, ولي نميدونم واسه چي بود 🙂
4. دمش گرم تو تو هفتاد سالگي و ورزش. انشاالله من و تو و گل آقا و … هم در هفتاد سالگي همين قدر شاداب و ورزش كار باشيم.
5. درسته. مثل جووني. مياد و ميره, ها؟
6. آي نو هو يو فيل. منهم زانوهام داره ميفته از بس كيك زدم. پدرم در اومده ولي خوب ديگه امسال بايد سنگ تموم گذاشت.
7. برو, صد در صد. فكرش رو هم نكن. تا نري بدستش نمياري. اگه هم نري همش تو فكرشي كه اگه ميرفتي چي ميشد. پس پرو. زود تند سريع.
8. چرا نشه, پس چي كه ميشه. چه چوري هم بشه. حالا ببين.
روز خوش.
February 5th, 2008 at 1:38 pm
ممنون كه جوابمو دادين
در مورد گل آقا وسوالتون از ايشون بايد بگم اين صراحت شما اصلا قابل باور نيست من خيلي روي نوشته هاي شما دقيق ميشم در واقع شما به نوعي يك انسان منحصر به فرد هستين اما يه نكته را فراموش نكنيد درزندگي مشترك هميشه حرفهايي براي نگفتن هم هست و نبايد انتظار داشت كه طرف مقابل همه ي حرفهاي خودش را به طرف مقابل بگويد .به عبارت ديگر هركسي در وجود خودش يك حياط خلوت دارد.شما بايد فقط به يك كار مي پرداختيد .نويسندگي وتمام .شما همين حالا هم يك نويسنده بي نظير هستين
موفق وشاد باشيد
February 8th, 2008 at 7:38 am
یکی از بهترین چیزهای دنیا اینه که زن و شوهر تفریحات یکسان واسه اوقات فراقتشون داشته باشن! 🙂
February 9th, 2008 at 1:04 am
سلام
اعتراف میکنم خیلی وقته اینجا نیودم بدلیل فی لی ترینگ ! چقدر قالبتان زیبا شده. برقرار باشی رفیق