چل تکه
دستهبندی نشده March 14th, 2008عرض شود به خدمتتان ملاج حسابی که نداشتیم. این همه که خوابمان می آید آن ملاج نصفه و نیمه هم از کار افتاده!
—
بسیار از استعمار و استثمار جهان خوار خوشمان می اید. خصوصا اگر سهم مارا هم از جهان با گشاده دستی برساند.
پیام بنده به استعمار جهانی:
با ما به از این باش که با خلق جهانی…
—
به گمانم از همه ی سوقات ها به درد خور تر همان یک عدد دستمال یزدی باشد. تحفه ی بسیار عالی و بی نظیر یزد.
—
این آقای محترم همیشه بنده را به وجد می آورند. با این آهنگشان بیشتر…
—
بدینوسیله نگرانی بی نهایتم از گرم شدن جهانی کره ی زمین و عواقب آن را اعلام می دارم.
بدینوسیله اعلام می دارم به هیچ عنوان خیال ندارم در از بین بردن این مشکل جهانی مشارکت داشته باشم. گرفتاری ها و مشغله جات اجازه نمی دهد. عمیقا متاسفم!
—
به خدمتتان عرض شود که دقیقا نمی دانم ایشون چطور این کار رو کرده. ولی اینطور که به عقل نصفه نیمه ی در حال چرتم می رسد اگر بشود نقطه ی ثقل بدن را یک جوری انداخت روی نوک انگشت سبابه می شود همچینکی چپرو ایستاد روی نوک انگشت سبابه ی دست چپ!!
خاک به سرم. با این عقل نداشته ی در حال چرت فکرم رفت سراغ یک مرکز ثقل احتمالی دیگه!!!
یعنی…گمانم فکر هر کس دیگه ای هم می رفت. هان؟!
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
March 15th, 2008 at 2:18 am
فكرت درست كار كرده و جاي خوبي رفته. باهاش موافقم. گرچه فكر ميكنم همشه به اون مركز ثقل فكر ميكني. مثل خيلياي ديگه.