خانومی

Posted by کت بالو on March 7th, 2008

هی خواستم یه چیزی بگم. گفتم خانوم باشم و صدام در نیاد!

یه وبینار بود آنلاین وصل شده بودم. باید سوال ها رو تایپ می کردیم. سوالم رو تایپ کردم. سوال ها به طور خصوصی برای سخنران ها ارسال می شدند.

آقای سخنران سوال من رو خوند. گفت که این سوال رو کتبالو فرستاده از شرکت “سر کاری”. من قبلا با کتبالو آشنا بوده ام و باهاش کار کرده ام. آقای (!) جالبیه که نکات جالبی مطرح می کنه. سخنران بعدی گفت: سوال کتبالو سوال تکنیکال بسیار خوبیه که امیدوار بودم کسی به نظرش برسه و مطرح کنه. در جواب به سوال این آقا (!!) باید گفت که جواب اینه.

و…به این ترتیب آقای سخنران که من رو بسیار خوب می شناخت و با من کار کرده بود -به گمانم شاید ایمیل و نوشته ازم گرفته بود- حتی یک لحظه هم شک نکرد ممکنه این کتبالو احتمالا آقا نباشه و به احتمال یک در صد یه خانمی باشه!!!

هی خواستم یه چیزی بگم. گفتم “خانوم” باشم و صدام در نیاد.

این دنیای مردونه ی مردونه ی مردونه…

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

چل تکه

Posted by کت بالو on March 6th, 2008

شاهکاری هستند ملت برای خودشون. این کره ی ارض عجب پدیده هایی می پروراند.

اون دختره خواهر اشلی ویلکس در مورد اسکارلت می گفت بعضی ها حاضرند لخت برن توی خیابون اگه بدونن مورد توجه هستن.
یادش افتادم دیگه…همین طوری!

ملت مشنگ…

این الکس خان از اون موجودات دوست داشتنی روزگاره. زبونش می گیره. لپهاش سرخ سرخه. دهانش گوش تا گوش به خنده باز می شه. اگه نگران چیزی باشه تک تک سلول هاش نگرانی رو فریاد می زنه. از مهربون ترین آدم های روزگاره و…می تونی یه ساعت بیشتر در اولین برخوردت باهاش حرف بزنی بدون این که آخر یه ساعت بفهمی دقیقا چی دستگیرت شده!

برعکسش این پسر کوچولوه است. من رو یاد اون کاکای کتاب تن تن در کنگو می اندازه همیشه. با این تفاوت که اگه یه روز باهاش نهار بخورم لااقل تا ساعت ده صبح روز بعد حالم بده! اینقدر که آیه ی یاس می خونه!

بیراه نگفته ام اگه بگم دارم خوش ترین روزهای زندگیم رو سپری می کنم. روز به روز بهتر دارم کار کردن و زندگی کردن با خودم رو یاد می گیرم! داره هر روز بیشتر و بیشتر از خودم خوشم میاد.
اگه این شعر قبلا سروده نشده بود قطعا خودم در مورد خودم می سرودمش:
دلبر جانان من برده دل و جان من
برده دل و جان من دلبر جانان من

به خدمتتون عرض شود که اگه خرید و فروش سهام بلد بودم سهام شرکت های نفتی رو می خریدم. به گمانم طی شش ماه آینده قیمت هاشون بره بالا. حالا از ما گفتن بود.

— 

و…سکس خوب اون جاهای اصلی کاریش بین هفت دقیقه تا سیزده دقیقه باید طول بکشه. بفرمایید. من نمی گم که…دانشمندا گفته اند.
از من اگه بپرسین می گم به عضو شریف ساعت ببندن خوبه. یا دیلدو ی تایمر دار استفاده کنند! دانشمندها ولی گفته اند ساعت استفاده نکنید.
حالا اگه قرار باشه ساعت استفاده نکنیم پس دیگه فایده ی این تحقیقات چی بوده خدا عالمه!
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

بهشت!!!

Posted by کت بالو on March 5th, 2008

عرض شود که رفتم بند و ابرو. این مومکی که خانومه  استفاده کرد دقیقا بوی قره قوروتی رو می داد که وقتی هفت هشت ده سالم بود با نوه ی خاله ی مامانم که ده یازده سالش بود خوردیم.

مامان بزرگ هامون وحشت کردند وقتی حجم گم شده ی قره قوروت رو دیدند. واه…ولی چقدر خوشمزه بود. قره قوروت مایع بود و قاشق قاشق نصف بیشتر شیشه اش روهمین طور که بازی می کردیم تموم کردیم!

قد یه عالمه دلم دقیقا همون قره قوروته رو خواست.

قره قوروت مایع!!!! عجیبه؟ یا من اشتباه می کنم؟

هر چی بود چه کیفی داشت. چقدر دلم خواست.

در این مکان عزیز و در این زمان عزیز این کلام عزیز رو داشته باشید که کار پیدا کردن و متمول شدن ارتباطی به آموخته های انسان کاردار و انسان مالدار ندارد. ارتباط بسیار زیاد دارد با این که انسان هوش داشته باشد و مانور درست بدهد. مانور دادن کاری ست بسیار مفید. توصیه می شود. از من به همگی نصیحت.

می ترسم وسط مانور -گلاب به روتون- زرت صاحب بچه قمصور بشه!

عاشق یک ربع بازی پوکر روزانه هستم. بامزه اش این که بیشترش حوصله ام را سر می برد. آنلاین می شوم. می روم توی فیس بوک. یک ربع بیست دقیقه ای بازی می کنم. اغلب اوقات برنده می شوم. آفلاین می شوم. زندگی ام را می کنم.

مهم این است که بفهمی چه دستی چقدر می ارزد!

یک جورهایی مثل تجارت است.

بامزه تر از همه این که از برنده شدن به صرف برنده شدن لذت نمی برم. از درست حدس زدن و به موقع جا زدن و به موقع تا آخرش ماندن لذت می برم. از خود بازی کیف می کنم.

گمانم از خصوصیاتم باشد.

بفرمایید. لیست بیست نفر پولدارترین آدم های دنیا!!!

گاهی هم به سرم می زند راهبه شوم!

خیلی که در راهبگی پیشرفت کنم گمانم مزدش بهشت برین باشد.

بهشت برین جای باحالی ست. قطعا مغز یک مرد خالق بهشت برین بوده. گیریم خدا هم بوده باشد قطعا خدا مرد بوده. از مردترین هایش. بهشت پر است از حوری و شیر عسل و سایه ی درخت. لم بدهند و خوراکی های خوشمزه بخورند و با حوری ها بروند سانفرانسیسکو.

اگر قرار بود من بهشت را خلق کنم کمی خلاقیت بیشتر به خرج می دادم. لااقل به جای شیر عسل توی جوی ها شکلات و آب پرتقال و قره قوروت مایع (!!) جاری می کردم! یا می گذاشتم به عهده ی ملت به این خوبی و بی گناهی و پاکی هر چه دوست دارند جاری کنند.

این خداوندگار عالم گاهی سوتی های باحالی میدهد. با گاف به این بزرگی  به گمانم آن دنیا هم مردسالاری حکمفرما باشد!

 گمانم بانوان محترم در آن دنیا هم چندان اقبالی نداشته باشند. اینطور که بر می آید غلمان ها هم کمابیش هم جنس گرا هستند و به بانوان محترم چیزی نخواهد رسید. تازه غلمان ها مردانگی رستم زال را هم که داشته باشند -نیاز آقایان را نمی دانم اما- نیاز بانوان قطعا در همان مردانگی خشک و خالی خلاصه نمی شود. انصاف به خرج بدهیم تنها خوبی اش این است که بانوان محترمه ی طاهره , ظاهرا لااقل نگران خورد و خوراک و رخت چرک های آقای غلمان نباید باشند!

اصلا به نظرم بالاتر بودن متوسط طول عمربانوان هم به همین دلیل باشد. انگیزه ی خاصی برای مردن ندارند طفلک ها. خلاصی خاص و حظ دهن سوزی  نصیبشان نمی شود. اینطور که پیداست غیر از این دو دنیا, دنیای سومی هم در کار نیست. اسمش می شود ناامیدی مطلق ازلی و ابدی!!!!!  

خلاصه راهبه شدن هم عین پوکر آنلاین است. ببری و ببازی توفیری نمی کند. هنر کنی از نفس راهبه بودن کیف ببری. به عبارتی…به عنوان یک بانوی محترم, توقع چندانی از این دنیا و آن دنیا و خداوندگار عالم و جمیع آفریده هایش نداشته باشید. لذت خودتان را هر طور از دستتان بر می اید ببرید!

من…بهشت برین رو همین تعریف می کنم.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار  

چل تکه

Posted by کت بالو on March 3rd, 2008

به به…به به…بسیار هم عالی. کمکی شایان و بسزا به صنعت موبایل جهان. بنده به سهم خودم از این عقیده به شدت استقبال می کنم. بفرمایید:
جستجو برای میس پلی بوی ۲۰۰۸ موبایل!!

اصولا موفقیت نهایی بسیاری بیزنس های دنیا روی محور تخم آقایان می چرخد!!! به عبارتی با تخمینی بسیار نزدیک به درصد حقیقی, صد در صد جهان آفرینش به جای کول اطلس معروف روی نوک عضو شریف آقایان  چرخش می نماید. کاری اش هم نمی شود کرد. باید اقرار کرد و پذیرفت.

قرار باشد از این در آمد تخمی (ولله کلمه ی اصلی اش خیلی بی تربیتی بود. خجالت کشیدم بنویسم. عجالتا همین تخمی را بپذیرید) بخشی هم به جیب مبارک ما سرازیر شود نوکر بی گفتگوی باعث و بانی آن هم هستیم. همه ی ملت دنیا غرق شدند ما هم روش!

به دو دلیل تا اخر عمر مدیون و متشکر رییس قبلی ام هستم.
شماره ی یک این که به من در کانادا کار داد.
شماره ی دو این که به من دوره ی آموزشی active listening را توصیه کرد. دوره بی اغراق روی زندگی شخصی و کاری من اثرات انقلابی داشت.

مرد خوبی بود. تنها ایرادش این بود که محافظه کاری های کارمندهای بالفطره را داشت.

به شدت باور نکردنی خسته هستم!

برای اولین بار در عمرم به مدت بیست دقیقه بی توقف دویدم! خیال دارم رکورد خودم را تا آخر سال بشکنم و به سی و پنج دقیقه برسانم.
ولله دروغ چرا…دو سال پیش از یک دقیقه شروع کردم و امسال به بیست دقیقه رسیدم!
بامزه تر از همه این که وزنم از همیشه ی زندگی بیشتر است. در عمرم عقربه ی ترازو را اینقدر تحت تاثیر وزنم قرار نداده بودم. بین تمام احساس های ناخوشایند یک جورهایی احساس قدرت می کنم!

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار