بهار مست
دستهبندی نشده May 6th, 2008اسمش هر چه که هست عقل و خرد نیست که هر چه بود تا پیش از دیروز بود. که هر چه بود کوتاهتر از عمر سال بود و به بهاری تازه شد.
که حالا گیریم هوای بهار هم بی تاثیر نبوده باشد باران را که چاره خواهد کرد و طوفان را. که حالا گیریم به بهاری تازه شده باشد زمستان اش در پی است و حالا…گیریم عمری هم بهار زمستان شده باشد این فراموشی را بخشایش نشاید که هر بار از پی زمستان بهاری ست تا عمری ست و نفس باید کشید. نفس…نفس…
این هوا…باز هوای بهاری ست. دل چه پیر و چه جوان…به دیدن لاله ای سبکسر می شود و بهار مست و …به چهچهه بلبلی دلباخته و بوالهوس…
…
بیا یک شو منور کن اطاقم
مهل در محنت و درد فراقم
به طاق جفت ابروی تو سوگند
که همجفت غمم تا از تو طاقم
(باباطاهر)
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
May 9th, 2008 at 9:20 am
Wow!