آنتوانت
دفترچه ی خاطرات May 13th, 2008خانومی که برام بند و ابرو می کنه سه هفته پیش عمل کرده و رحمش رو برداشته. خدا حفظش کنه یه خانوم قشنگیه که چهل و یکی دو سالشه و رومانیاییه و یه دختر بیست و دو ساله داره.
شانسی وقتی امروز رفتم سلمونی خانومه بعد از عملش اومده بود.
می گه قبل از برداشتن رحمش هر دو هفته یه بار پریود می شده و درد داشته و می گه خوشحاله که رحمش رو برداشته. تنها موضوع اینه که دیگه بچه دار نمی شه. می گه که نمی خواد هم بچه دار بشه چون یه دختر داره.
بهش می گم دوست پسرت چطور. می گه واقعیت اینه که پسره سی و یک سالشه. طبیعیه که بخواد تشکیل زندگی و خانواده بده. می دونم که برای همیشه با هم نمی مونیم. فقط دارم در زمان حال لذتش رو می برم.
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
May 15th, 2008 at 9:00 am
cheghadr khoube ke hame betoonan az hal lezzat bebaran , honari e ke arezoo daram hamishe betoonam azash estefadeh konam ama nemidoonam chera nemsihe, hey mikham o mikham o mikham ke bedas biaram va yehoo mibinam ey baba ouni ke daramo halesho nabordam hanooz va vaght nadaram ke az ounike bedast ovordam ham mazezeie bechesham!!!! ine dige, be ghole shaer : dam ra ghanimat dan, aan ghadar ke betvani – hasel az hayat ,jana, in dam ast ta dani . hafez shirazi
May 17th, 2008 at 9:36 am
Sign the below petition asking a visa office in Toronto
http://www.petitiononline.com/IRVISA/