برای بار دوم این اتفاق افتاد.
توی رختکن جیم ایستاده بودم کنار نیمکت نزدیک در و در حال لباس عوض کردن بودم. یه خانم دیگه هم با لباس زیر ایستاده بود و داشت موهاش رو شونه می کرد. یک آن یک آقایی اومد تو. یه لحظه دید که رختکن بانوانه سرش رو انداخت پایین. بدو رفت بیرون. من و خانومه از قیافه ی شوک زده ی آقاهه از خنده غش کرده بودیم.
مرتبه ی قبل هم سه چهار ماه پیش توی رختکن استخر بودم. حدود ساعت شش و نیم صبح بود و توی رختکن خانوم ها فقط و فقط من بودم. این بار انصافا ته ته رختکن بودم جایی که پیچ می خورد پشت پیچ. یک آن دیدم یه نفر بدو بدو چرخید که از در بدوه بیرون. نگاه کردم دیدم یه پسره طفلک با کفش های بزرگ میخ دار و یه کیف کوله پشتی گنده اشتباه اومده توی رختکن خانوم ها و داره به دو در می ره بره بیرون!
…
اگه قسمت باشه انشالله می خوام برم کلاس دفاع شخصی و بعدش مشت و لگد پرونی و بعد هم ورزش های رزمی!!! ولله حدود یکی دو ساله که کشش عجیبی به این سری ورزش ها پیدا کرده م. لابد حالت تهاجمی پیدا کرده ام یا مورد تهاجم قرار گرفته ام. خدا می دونه.
خلاصه که تا یکی دو سال دیگه احتمالا کتبالو کماندو این وبلاگ رو آپدیت خواهد کرد.
…
ایران اگه بودم لابد می رفتم ورزش های زورخونه ای…هی.ی.ی.ی.ی.ی نفس کش!!!
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار