کتبالو کماندو
ماجراهای کت بالو و خودش July 14th, 2008برای بار دوم این اتفاق افتاد.
توی رختکن جیم ایستاده بودم کنار نیمکت نزدیک در و در حال لباس عوض کردن بودم. یه خانم دیگه هم با لباس زیر ایستاده بود و داشت موهاش رو شونه می کرد. یک آن یک آقایی اومد تو. یه لحظه دید که رختکن بانوانه سرش رو انداخت پایین. بدو رفت بیرون. من و خانومه از قیافه ی شوک زده ی آقاهه از خنده غش کرده بودیم.
مرتبه ی قبل هم سه چهار ماه پیش توی رختکن استخر بودم. حدود ساعت شش و نیم صبح بود و توی رختکن خانوم ها فقط و فقط من بودم. این بار انصافا ته ته رختکن بودم جایی که پیچ می خورد پشت پیچ. یک آن دیدم یه نفر بدو بدو چرخید که از در بدوه بیرون. نگاه کردم دیدم یه پسره طفلک با کفش های بزرگ میخ دار و یه کیف کوله پشتی گنده اشتباه اومده توی رختکن خانوم ها و داره به دو در می ره بره بیرون!
…
اگه قسمت باشه انشالله می خوام برم کلاس دفاع شخصی و بعدش مشت و لگد پرونی و بعد هم ورزش های رزمی!!! ولله حدود یکی دو ساله که کشش عجیبی به این سری ورزش ها پیدا کرده م. لابد حالت تهاجمی پیدا کرده ام یا مورد تهاجم قرار گرفته ام. خدا می دونه.
خلاصه که تا یکی دو سال دیگه احتمالا کتبالو کماندو این وبلاگ رو آپدیت خواهد کرد.
…
ایران اگه بودم لابد می رفتم ورزش های زورخونه ای…هی.ی.ی.ی.ی.ی نفس کش!!!
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
July 19th, 2008 at 5:01 pm
خدا به اطرافیان رحم کنه :))
July 21st, 2008 at 8:16 am
كماندو جان با درود
انشاالله كه خوب و خوش و سرحال هستيد.
ميشه لطفا آدرس وبلاگ منو از دات كام به دات سي آ عوض كنيد. متشكرم.
آدرس جديد هست:
http://www.gorgani.ca/pblog
اينجانب با داشتن دان يك در تكواندو و آي كي دو, در خدمت هستم.
July 23rd, 2008 at 2:20 pm
سلام
کم پبدا شدین چرا ؟
August 6th, 2008 at 6:17 am
Hi, where r u? is no news good news?Hope so.
August 6th, 2008 at 9:29 am
تجسم تو با لباس کماندویی توی رختکن شاهکاره. مثلا فکر کن یارو اشتباهی اومده تو رختکن و تو با یک حرکت سریع با پا از پشت زدی طرف و بیهوش کردی.
ها ها ها
معرکه میشی
August 13th, 2008 at 7:52 am
تصور شما در لباس کماندویی خالی از لطف نیست