هی…هورا…
دستهبندی نشده August 19th, 2008هی…هورا…یکی از آدم های مورد علاقه ی من ازدواج کرد!!! الن د<a href=”http://en.wikipedia.org/wiki/Ellen_DeGeneres”>ژنروس</a> با دوست دخترش پورتیا دروسی خانوم ازدواج کردند. مبارک است انشالله…
—
هی…هورا…کانادا یازدهمین مدال المپیک امسال رو هم گرفت و فعلا اون وسط ها در جایگاه هفدهم ایستاده. پیش بینی می شه مدال های بیشتری بگیره.
—
هی…هورا…فعلا برای پروژه ای که می خواستم بگیرم و تیمی که می خواستم توش کار کنم از آقا رییسه قول شفاهی مساعد گرفتم تا آخر امروز و تا آخر ماه آینده ببینم چی می شه. موندنی ام تا لااقل سه ماه دیگه یا رفتنی.
—
هی…هورا…مدونا خانوم که باز هم از ملت های مورد علاقه ی منه روز شنبه ی گذشته پنجاه ساله شد و هنوز هم در صف بهترین ها و خواستنی ترین هاست.
—
می شه تا ده دوازده تای دیگه هم بنویسم و هورا بکشم. می شه هم از همون اول همه ی هورا ها رو پاک کنم و با صد افسوس شروع کنم و با صد افسوس ده پونزده تایی بنویسم.
امروز توی مود هورا کشیدن بودم…اینجوری شد که اونجوری شد. گاسم همینجوری بهتر باشه.
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
August 19th, 2008 at 9:22 am
هی .. هورا … وبلاگ نویس مورد علاقه ی من بعد از حدود یک ماه از خواب بیدارشد..
هی .. هورا… اون بلاخره یادش اومد که وبلاگی داره که باید به روز رسانیش کنه ..
هی .. هورا … بلاخره من فهمیدم که گذشت زمان وسن وسال رو همه تاثیر تقریبا مشابهی دراه و تقریبا تمام افکار آدمو یه جورایی عوض می کنه ..
شاد وتندرست باشید