Posted by کت بالو on September 25th, 2008
دو سه شبه که خواب می بینم بمبارونه یا کسی داره نارنجک می اندازه.
دیشب که خواب دیدم رییس قبلی ام -توی همین شرکت- که یه آقای نازنین پاکستانی بود توی راهروهای یه آپارتمانه و چهار کنج ستون ها نارنجک می اندازه. به گل اقا که کنارم بود گفتم پاهاش رو جمع کنه چون نارنجک درست کنار پاش بود و هر لحظه ممکن بود منفجر بشه. در یه اقدام به موقع در یه آپارتمان رو باز کردم و خودم و گل آقا رو کشیدم توی آپارتمان. چیزیمون نشد خدا رو شکر!
دو شب قبلش خواب می دیدم حمله ی موشکیه و همین طور موشکه که دور و برم فرود میاد.
نمی دونم دلیلش کتابیه که شنبه تموم شد!!! یا چیز دیگه.
بامزه تر از همه اینه که اونقدری نمی ترسم. لااقل اینقدر نمی ترسم که از خواب بپرم. دیشب و پریشب از موشک و نارنجک جون سالم در بردم. در مورد حمله های امشب خبرتون می کنم اگه تکه بزرگه ام گوشم نباشه.
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
Posted by کت بالو on September 24th, 2008
با این که خیلی کار داشتم اما دیدم نمی شه این رو لینک نداد.
می گم عاشقشم…باز می پرسین چرا…
اصلا و اصولا ما با آمریکا خصومتی نداریم! عاشقشم..
از مصاحبه ی احمدی نژاد و لاری کینگ خبر نداشتم. دیشب مسافر خانوم زنگ زد و خبر داد. بسیار متعجب و مفرح شدم.
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
Posted by کت بالو on September 23rd, 2008
غیر ممکنه بتونم فیلم The Stoning of Soraya M رو ببینم یا کتابش رو بخونم.
اینطور که پیداست داستان -به گفته ی نویسنده واقعه- در روستایی در ایران اتفاق می افته. شوهر زن قصد ازدواج مجدد داره و به دلایلی -در خلاصه ی داستان ذکر نشده یا شاید اصولا در داستان ذکر نشده یا شاید چون داستان واقعیه شوهر بی دلیل این کار رو کرده- همسر اولش رو متهم به خیانت می کنه و روستایی ها -با توجه به روحیه ی زن ستیزی در کل اقشار جامعه تعجب نخواهم کرد- شوهر رو تایید می کنند و همسر اول مرد سنگسار می شه.
از نمونه ی فیلم های زن ستیزی که دیده ام مالنا و صحنه هایی از فیلم زوربای یونانی بوده. می دونم که فیلم -اغراق شده یا نشده. راست یا آمیخته با غلو- به شدت و تا مدت ها آزارم خواهد داد. می دونم که فیلم رو نخواهم دید. می دونم که نمونه هاش کم و بیش در ایران زیاده.
اصولا روحیه و فرهنگ زن ستیزی رو در ایران و ایرانی ها خصوصا و در کانادا پنهان تر و صد البته بسیار خفیف تر لمس کرده ام.
تا زن ها توان اقتصادی به دست نیارند و روحیه ی ایثارگرانه و عدم اعتماد به نفس شون, به خود مداری و قدر دانی از خودشون غلبه کنه برای مبارزه با این فرهنگ راه درازی در پیش خواهد بود.
——–
دعوای سنا و وزیر مالیه ی آمریکا -که بوش و چنی هم طرفش هستند- قشنگه.
طرح تخصیص هفتصد میلیارد دلار برای حل بحران آمریکا که به جیب کمپانی های مولتی میلیاردی در حال ورشکستگی تزریق شه.
جالبترین و ساده ترین قسمت اینه:
<But the senators on the banking panel were unanimous in calling for ways to protect taxpayers’ investments — which at $700 billion would amount to $2,300 for every American citizen, Senator Mike Enzi, Republican of Wyoming, noted. >.
ببینیم دولت بوش چه بر سر ملت دنیا و ایضا ینگه ی دنیا خواهد آورد.
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
Posted by کت بالو on September 22nd, 2008
کتاب De Niro’s Game تموم شد. یک ماه و نیم طول کشید و نهایتا پنجاه صفحه ی آخرش رو دیروز صبح تموم کردم. شک دارم اگه به خاطر کلاب کتابخونی نبود می خوندمش. اما حالا که به تهش رسیدم خوشحالم از خوندنش.
کتاب در مورد جنگ لبنان در سالهای هشتاده. سرگذشت پسری جوون که درگیر جنگه و سرگشتگی های خودش و سایرین درگیر. کمی تلخه. گرچه عناصر داستان نویسی به زیبایی در کتاب دیده می شند. بیخود نیست که نویسنده اش جایزه گرفته.
گویا کتاب دیگه ای از همین نویسنده هست که در مورد سرگذشت یه خانواده ی ایرانی در مونتراله.
چیزی که بیش از همه من رو تحت تاثیر قرار داد اینه که Rawi Hage زبان اولش انگلیسی نیست در عین حال نثرش اینطور توانا و شیواست.
———
خیر…رییسم واقعا فکر می کنه من شامورتی بازی می کنم. یه کار بزرگ رو که خودش تا نصفه انجام داده تحویل من داده که تا بیست و نه سپتامبر به سر انجام برسونمش! می دونم که انجامش می دم. شک ندارم. منتها تعجب می کنم از این که خیال رییسه اینقدر راحت و تخته!
———
می خوام برای کلاب کتابخونی مون کتاب بعدی این نویسنده رو پیشنهاد بدم. تا باقی ملتین کتاب رو تموم کنند برمیگردم سر سه تفنگدار که بلکه تا آخر ماه تمومش کنم.
———
اوضاع اقتصاد شاهکاره. کیف می کنم وقتی این همه در هم برهمی رو میخونم. کمتر چنین فرصتی گیر آدم میاد که درست وسط یه سری خرابکاری گنده به صورت زنده سر در بیاره.
به گمانم دولت محافظه کار داره رشوه می ده به کمپانی های عظیم که نکنه از آرای انتخاباتی اش کم بشه. گرچه به گمانم این بدترین راه حل تنها راه حل موجود برای حل بحرانه. ببینیم چی میشه. به هر حال شاید باعث اتمام جنگ در خاور میانه بشه. چه می دونم.
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
Posted by کت بالو on September 12th, 2008
نخیر…اصولا انگار وجودا و کلا در برابر بعضی سندرم ها مصونیت ندارم. عجب زندگی ایه ها…این رو گوش دادم…همچین حالم عوض شد…بدبختی!
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
Posted by کت بالو on September 8th, 2008
ولله خدمتتون عرض شود که این لایحه ی حمایت از خانواده بدکی هم نیست. اگه آقاهه تمکن مالی داشت می تونه هر چند تا زن دلش خواست بگیره به کسی هم ربطی نداره.
بنده هم به سهم خودم یه لایحه ی مکمل اش رو می دم بیرون:
اگه آقاهه تمکن مالی کافی برای خانومه نداشت و خانوم نیاز مالی بیشتر داشت بره هر چند تا شوهر از دستش بر اومد بکنه. موقت و دایم.
شکر خدا وسایل جلوگیری و تست دی ان ای هم که جهت راه حل موجودند.
لعنت به من اگه با این لایحه به شرط مکمل اش کوچکترین اعتراضی داشته باشم. تازه با مکمل اش بدون خود لایحه هم مشکلی ندارم!
منتها لایحه بی مکمل اش به گمونم اسمش بی مسماست.
می شه اسم مکمل اش رو گذاشت لایحه ی حمایت از اقتصاد خانواده. اسم خود لایحه می شه لایحه ی حمایت از عضو شریف خانواده!
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار