کتاب De Niro’s Game تموم شد. یک ماه و نیم طول کشید و نهایتا پنجاه صفحه ی آخرش رو دیروز صبح تموم کردم. شک دارم اگه به خاطر کلاب کتابخونی نبود می خوندمش. اما حالا که به تهش رسیدم خوشحالم از خوندنش.
کتاب در مورد جنگ لبنان در سالهای هشتاده. سرگذشت پسری جوون که درگیر جنگه  و سرگشتگی های خودش و سایرین درگیر. کمی تلخه. گرچه عناصر داستان نویسی به زیبایی در کتاب دیده می شند. بیخود نیست که نویسنده اش جایزه گرفته.

گویا کتاب دیگه ای از همین نویسنده هست که در مورد سرگذشت یه خانواده ی ایرانی در مونتراله.
چیزی که بیش از همه من رو تحت تاثیر قرار داد اینه که Rawi Hage زبان اولش انگلیسی نیست در عین حال نثرش اینطور توانا و شیواست.
———

خیر…رییسم واقعا فکر می کنه من شامورتی بازی می کنم. یه کار بزرگ رو که خودش تا نصفه انجام داده تحویل من داده که تا بیست و نه سپتامبر به سر انجام برسونمش! می دونم که انجامش می دم. شک ندارم. منتها تعجب می کنم از این که خیال رییسه اینقدر راحت و تخته!
———

می خوام برای کلاب کتابخونی مون کتاب بعدی این نویسنده رو پیشنهاد بدم. تا باقی ملتین کتاب رو تموم کنند برمیگردم سر سه تفنگدار که بلکه تا آخر ماه تمومش کنم.
———

اوضاع اقتصاد شاهکاره. کیف می کنم وقتی این همه در هم برهمی رو میخونم. کمتر چنین فرصتی گیر آدم میاد که درست وسط یه سری خرابکاری گنده به صورت زنده سر در بیاره.
به گمانم دولت محافظه کار داره رشوه می ده به کمپانی های عظیم که نکنه از آرای انتخاباتی اش کم بشه. گرچه به گمانم این بدترین راه حل تنها راه حل موجود برای حل بحرانه. ببینیم چی میشه. به هر حال شاید باعث اتمام جنگ در خاور میانه بشه. چه می دونم.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار