نشانه ها
دستهبندی نشده August 25th, 2009دراز می کشم. فکر می کنم به این که امشب هم دزدگیر را روشن نکرده ام. لبخند می زنم. . می خزم زیر پتو. آرام چشمهایم را می بندم و فکر می کنم به تمام نشانه های کوچک خوشبختی های بزرگ.
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
August 26th, 2009 at 6:54 pm
من گاهی از داشتن همین بهانه های کوچک خوشبختی احساس شرم میکنم. گاهی احساس گناه و گاهی هم بخودم نهیب میزنم که بس کن این خودآزاری را!!! اما غم بزرگی همیشه کنج دلم سایه دارد. از امنیتی که در ایران حس نمیکنم و اینجا در غربت بطور عجیبی در دسترس است!
September 7th, 2009 at 3:52 pm
دندانپزشک 41ساله خستهای که اخرشب دنبال شالوم علیخم میگشت راهش به وبلاگت افتاد هرچی زدم درباره ؟چیزی درباره تو نیومد
نشستم وبلاگت را خوندن جالبناک بود!
کاشکی درباره خود را درست میکردی راستی گرگه 82 را یادته داریم مثل سگ میندازیمش بیرون با یه اردنگی سبز تا دیگه هیچکی دلش برا مامان ایرانش تنگ نشه بای بنویس که سحر نزدیکه